ساعت عاشقی، مجموعهای است که شبهای جمعه، به وقت چشمهای خیس شما، به حوالی دلهای تنگتان خواهد آمد.
ساعت عاشقی شما را از خیابان تا نخلستان خواهد برد برای فریادی که در گلویتان بغضیده است.
ساعت عاشقی، لحظهای است برای شرح نالههای سینهای شرحه شرحه از فراق.
روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام شب جمعه را براى دعا از بهترین و مناسب ترین شبها مىداند ، و شب جمعه را در ارزش و عظمت هم پایهى شب قدر به حساب مىآورد .
بزرگان دین و اهل بصیرت و راه یافتگان به حریم قدس مىگویند : اگر بتوانید شب جمعه را به نماز و دعا و ذکر و استغفار به صبح برسانید ، از انجامش غفلت نورزید ، زیرا خداى مهربان براى افزودن کرامت اهل ایمان ، فرشتگان را در شب جمعه به آسمان اول مى فرستد ، تا حسناتشان را بیفزایند ، و گناهانشان را محو کنند .
در حدیث معتبر از حضرت صادق (علیه السلام) روایت شده : چه بسا مؤمن براى حاجتى دعا مى کند و خداى تعالى قضاى حاجتش را به تأخیر مى اندازد ، تا در ظرف جمعه حاجتش را روا کند. 1
و از آن حضرت روایت شده : هنگامى که برادران یوسف از حضرت یعقوب درخواست کردند براى آمرزش گناهانشان از خدا طلب مغفرت کند ، پاسخ داد : به زودى از پروردگارم براى شما درخواست آمرزش مى کنم و درخواست آمرزش را تا سحر شب جمعه به تأخیر انداخت تا دعایش براى فرزندانش مستجاب شود.2
حضرت باقر (علیه السلام) مى فرماید : خداى تعالى هر شب جمعه به فرشته اى دستور مى دهد از اوّل شب تا آخر شب از جانب ربّ اعلى ندا دهد که : آیا بنده ى مؤمنى هست که پیش از طلوع صبح مرا براى دنیا و آخرتش بخواند تا من دعاى او را مستجاب کنم ؟ آیا بنده ى مؤمنى هست که پیش از طلوع صبح از گناهش توبه کند تا توبه اش را بپذیرم ؟ آیا بنده ى مؤمنى هست که من روزى او را تنگ کرده باشم و از من بخواهد پیش از طلوع صبح روزى او را زیاد کنم ، پس روزى او را وسعت دهم ؟ آیا بنده ى مؤمن بیمارى هست که از من درخواست کند پیش از طلوع صبح او را شفا دهم ، تا او را عافیت بخشم ؟ آیا بنده ى مؤمن غمگین محبوسى هست که پیش از طلوع صبح از من بخواهد او را از زندان رهایى بخشم و اندوهش را برطرف کنم ، تا دعایش را به اجابت برسانم ؟ آیا بنده ى مؤمن مظلومى هست که پیش از صبح از من بخواهد براى دفع ستم ستمکار به خاطر او از ستمکار انتقام گیرم و حقش را به او برگردانم ؟ فرشته ى حق پیوسته تا طلوع صبح این ندا را سر مى دهد.3
امام صادق (علیه السلام) فرمود: از ارتکاب گناه در شب جمعه بپرهیزید که کیفر گناهان در آن شب دو چندان است ، چنانچه ثواب حسنات چند برابر است ، و کسى که در شب جمعه معصیت خدا را ترک کند ، خدا گناهان گذشته ى او را بیامرزد و هر که آشکارا در شب جمعه مرتکب گناه شود ، حق تعالى او را به گناهان همهى عمرش عذاب کند و عذاب گناه آشکار شب جمعه را «به کیفر شکستن حرمت شب جمعه» بر او دو چندان کند.4
براى شب جمعه نمازها و دعاها و اوراد و اذکار زیادى نقل شده ، که از میان آنها دعاى کمیل جایگاه خاصّى دارد .
دانشمندان و علماى بزرگ چه شیعه مسلک و چه سنى مذهب ، کمیل را به قوت ایمان و قدرت روح و اندیشه پاک و خلوص نیت و متخلق به اخلاق حمیده و آراسته به اعمال شایسته ستودهاند.
بزرگان هر دو مسلک بر عدالت و جلالت و عظمت و کرامت او اتفاق نظر دارند .
امیرالمؤمنین علیه السلام کمیل را یکى از ده یار مورد اطمینانش به حساب آورده است. 6
مسائل و سفارشات و وصایایى که امیرالمؤمنین به کمیل داشته از ایمان عظیم و معرفت فوق العاده کمیل حکایت دارد .
عرفا و صاحب دلان و اهل سیر و سلوک و مشتاقان لقاى محبوب ، کمیل را صاحب سرّ امیرالمؤمنین علیه السلام و خزانهى معارف معنوى مولى الموحدین مىشناسند .
کمیل، هجده سال روزگار نورانى و عصر بابرکت پیامبر بزرگ اسلام صلى الله علیه وآله وسلم را دریافت و از انوار ملکوتى مقام نبوّت بهرهمند شد .
کمیل، انسان بزرگوار، و موجودى شریف و پاک است ، که به خاطر لیاقتش به دست حجاج بن یوسف ثقفى به شرف شهادت نایل آمد، شهادتى که محبوبش على علیه السلام از وقوعش به او خبر داد .
حجاج بن یوسف خونخوار ، زمانى که از جانب حاکم ستمگر اموى والى عراق شد به جستجوى کمیل برخاست تا او را به جرم محبت اهل بیت علیهم السلام و به گناه شیعه بودن که در فرهنگ بنى امیه بالاترین گناه بود به قتل برساند .
کمیل خود را از حجاج پنهان داشت ، حجاج حقوق منسوبان و اقوام کمیل را از بیت المال قطع کرد ، زمانى که کمیل از قطع حقوق اقوامش آگاه شد گفت : از عمر من چیزى نمانده ، شایسته نیست وجود من سبب قطع رزق و روزى گروهى شود . از محلّی که پنهان بود درآمد و نزد حجاج رفت.
حجاج گفت: براى به کیفر رساندنت در جستجوى تو بودم .
کمیل گفت : آنچه از دستت برآید انجام ده ، از عمر من جز زمانى اندک نمانده ، بازگشت من و تو به زودى به سوى خداست ، مولاى من به من خبر داده قاتل من تویى .
آنگاه حجاج فرمان داد تا سر مقدس آن مرد الهى و چهرهى ملکوتى را در سن نود سالگى از بدن جدا کردند . مرقد مطهر او در منطقهى ثویه بین نجف و کوفه، معروف خاص و عام و زیارتگاه اهل دل است.
عارفان عاشق و عاشقان عارف ، بیدار دلان منصف و شایستگان به حقایق متّصف ، جایگاه دعاى کمیل را در میان همهى دعاها چون جایگاه انسان در میان همهى موجودات مى دانند ، چنان که انسان را اشرف خلایق به حساب مىآورند ، دعاى کمیل را اشرف همهى دعاها مىشمارند و از آن تعبیر به «انسان الأدعیه» مىکنند .
مجلسى بزرگوار در کتاب « زاد المعاد » ، به نقل از کتاب « اقبال » سید بن طاوس مى نویسد : کمیل گفته : روزى در شهر بصره خدمت مولایم على علیه السلام نشسته بودم ، سخن از شب پانزدهم شعبان به میان آمد . حضرت فرمود: هر که آن شب را به عبادت اِحیا بدارد و دعاى حضرت خضر را بخواند یقیناً دعایش مستجاب مىشود . وقتى حضرت به منزل بازگشت خدمتش مشرف شدم ، چون مرا دید فرمود: براى چه کارى آمده اى؟ گفتم : به طلب دعاى خضر به حضورت آمدهام . فرمود : بنشین. سپس به من خطاب کرد : اى کمیل ! هنگامى که این دعا را حفظ کنى در هر شب جمعه یا ماهى یک بار ، یا سالى یک بار ، یا در طول عمر یک بار بخوان ، خواندن این دعا تو را از شرّ دشمنان کفایت مىکند و یارى مىشوى و روزیت مىدهند و گناهانت آمرزیده مىشود .
اى کمیل! طول مصاحبت و خدمتت سبب شد که تو را به چنین نعمت و کرامتى سرافراز کنم . سپس فرمود : بنویس. و دعا را به من تلقین فرمود .
مرحوم کفعمى در کتاب با عظمت « مصباح » مى نویسد : امیرالمؤمنین علیه السلام این دعا را در حال سجده قرائت مىکرد !! 8
خوانندهى این دعا در شب جمعه پس از رعایت شرایط دعا ، بهتر است دعا را به سوى قبله و با بدنى فروتن و دلى خاشع و نیتى خالص و چشمى اشکبار و صدایى محزون قرائت کند; بدون شک دعا با چنین کیفیت به مقام اجابت نزدیکتر و ظهور آثارش حتمى است.9
چشم اشکبار در پیشگاه حضرت حق از اعتبارى عظیم و ارزشى والا برخوردار است و اشک چشم و گریهى با سوز ، سبب آمرزش گناه و خاموش شدن آتش غضب ربّ و عامل جذب رحمت حق به سوى گریه کننده است.10
از حضرت صادق علیه السلام روایت شده: چیزى نیست مگر این که براى آن پیمانه و وزنى است جز گریه، قطرهاى از آن دریاهایى از آتش را خاموش کند; هنگامى که چشم اشکین شود، چهره تیرگى و خوارى نبیند و چون اشک روان گردد خدا آن را بر دوزخ حرام گرداند; به راستى اگر در امّتى یک گریان باشد همه مورد ترحم قرار گیرند11
اشاره:
طی دیداری که در شب میلاد بابرکت امیرالمؤمنین علیه السلام، با خطیب دانشمند و توانا جناب حجة الاسلام والمسلمین انصاریان دست داد، با عنایت به این که ایشان عمری را در دریای معارف اسلام به خصوص مضامین عالیه قرآن صاعد یعنی ادعیه ماثوره و بالاخص در دریای عرفان و چشمه حیات پاکان، دعای کمیل، دل سپرده و با زمزمه عاشقانه اش هزاران هزار دل پاک در مکتب دعا با خدا پیوند داده است، پیشنهاد گردید، عصاره دریافتهایشان از این خزانه معرفت را برای بهره مندی بیشتر امت «پاسدار اسلام » به رشته تحریر درآورند، باشد تا با تذکر و تعمق بیشتر در مضامین آسمانی این دعای ملکوتی هرچه بیشتر در راه عبودیت حق و عروج به عالم حقیقت با امیرمومنان و مقتدای سالکان همراه شویم ان شاء الله .
(پاسدار اسلام)
××××
بسم الله الرحمن الرحیم
«دعا» اظهار احتیاج و نیاز، به پیشگاه حضرت بی نیاز است، دعا بیان تهیدستی و فقر و مسکنت و نداری به محضر غنی مطلق، و مالک جهان هستی است .
دعا درخواست گدائی بی نوا، از کریمی با وفا، و مددخواهی ناتوانی از توانائی شکست ناپذیر است .
دعا کمک خواستن بنده ای ضعیف، مسکینی ذلیل، مستکینی بیچاره، از پروردگاری رحیم، خدایی مهربان، حکیمی لطیف، و سمیعی بیناست .
دعا نشان دادن فروتنی و تواضع، خاکساری و خشوع، انکسار و خضوع، به درگاه سلطانی قدوس، عزیزی مقتدر، غفوری ودود، معبودی یکتا، و دانائی قوی است .
دعا محبوب خدا، و معشوق سالکان، و نور چشم عارفان، و راز و نیاز مشتاقان، و چراغ شب دردمندان، و تکیه گاه مستمندان، و نور قلب نیازمندان است .
دعا در قرآن
منبع فیض بی نهایت، دریای بی ساحل کرامت، فراهم آورنده فضای هدایت، نازل کننده سفره دانش و حکمت، حضرت رب العزة در قرآن مجید می فرماید: «قل ما یعبا بکم ربی لولا دعاؤکم; (1) ای پیامبر رحمت به مردم بگو: اگر دعای شما نباشد، پروردگارم هیچ اعتنا و نظری به شما نکند .»
دعا وسیله جلب اعتنای خدا، و زمینه جذب رحمت الهی به سوی دعاکننده است، اعتنا و نظری که سفره شقاوت را از خیمه حیات انسان برمی چیند، و مائده سعادت و خوشبختی را برای دعاکننده پهن می کند .
محبوب محبان، معشوق عاشقان، انیس ذاکران، جلیس شاکران، یاور بندگان، تکیه گاه صاحبدلان در قرآن مجید می فرماید:
«واذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان; (2) هنگامی که بندگانم در رابطه با من از تو سؤال کنند، پاسخش این است که من یقینا نزدیکم، دعای دعا کننده را چون مرا بخواند مستجاب می کنم .»
آری جز خدا هیچ کس به بندگان نزدیک نیست، او نزدیکی است که انسان را به وجود آورده، و او را در رحم مادر، پرورش داده، و از رحم مادر به دنیا انتقال داده، و در دنیا سفره مادی و معنویش را برای این میهمان با کرامت گسترده، و انبیا را برای هدایت او به سعادت دنیا و آخرت برانگیخته، و نعمت بی نظیری چون قرآن، و امامان معصوم را برای او قرار داده، درد تشنگی را با آب زلال و صاف درمان می کند، رنج گرسنگی اش را با غذای مناسب و گوارا برطرف می سازد، بیماری هایش را به درمان می رساند، تنهائیش را با زن و فرزند و دوستان و یاران جبران می کند، برهنگی اش را با انواع لباس ها می پوشاند، محبتش را در دلها می نهد، مشکلاتش را هر چند شدید و سخت باشد می گشاید، سلامتش را تداوم می بخشد، به ارزش و اعتبار و آبرویش می افزاید، و این همه را جز خدا چه کسی می تواند برایش فراهم آورد، و چه کسی چون خدا به تمام احوالات و نیازمندیها و حاجات او آگاهی دارد؟
آری او از همه به انسان نزدیک تر است، تا جایی که در قرآن مجید فرموده:
«ولقد خلقنا الانسان ونعلم ما توسوس به نفسه ونحن اقرب الیه من حبل الورید; (3) هر آینه انسان را به وجود آوردیم، و آنچه را نفس او به آن وسوسه می کند می دانیم، و ما از رگ گردن به او نزدیک تریم .»
انبیا که از نظر عقل و درایت، و بصیرت و کرامت از تمام انسانها برترند، و جان و قلب آنان از همه جانها و قلب ها نورانی تر است، و آگاهی آنان به حقایق غیب و شهود کامل ترین آگاهی است، و واقعیات را آنچنان که هست می دانند، جان و دلی وابسته به دعا داشتند، و با همه وجود به این رشته استوار و محکم متصل بودند، و شب و روزی نبود که بخشی از عمر خود را صرف دعا نکنند، و از راه دعا به محضر محبوب حاضر نشوند .
آنان دعا را مایه رشد جان، تصفیه دل، زدودن غبار مادیت از باطن، شستشوی خیمه حیات از کدورت هجران، و عامل حل مشکلات می دانستند، و یقین داشتند هیچ خواننده از درگاه ربوبی بدون رسیدن به مقصد، و منهای روا شدن حاجت بر نمی گردد، به همین خاطر به استجابت دعا مؤمن بودند، و در این زمینه هیچ شک و تردیدی به خود راه نمی دادند، و در تمام دعاها قبولی دعا را خاضعانه از حضرت حق درخواست می کردند، و اطمینان صد در صد داشتند که دعای نیازمند در پیشگاه حضرت بی نیاز به اجابت می رسد .
قرآن مجید این حقیقت را روشن تر از روز از زبان پاک، و دل تابناک ابراهیم حکایت می کند:
«الحمد لله الذی وهب لی علی الکبر اسماعیل واسحق ان ربی لسمیع الدعاء; (4) همه سپاس و ستایش ویژه خداست که مرا در سن پیری و سالخوردگی دو فرزند برومند چون اسماعیل و اسحاق بخشید، یقینا پروردگارم اجابت کننده دعاست » .
دعا نیرو و قدرتی است که حضرت زکریا در سن سالخوردگی از پروردگار مهربان درخواست فرزند کرد، و خدای عزیز درخواستش را اجابت فرمود و به او و همسرش که در سن نازائی قرار داشت، یحیی را عطا کرد . (5)
مسیح علیه السلام به دنبال تقاضای یارانش، به وسیله دعا از حضرت حق، درخواست نزول مائده آسمانی کرد، و خدای عزیز دعایش را مستجاب فرمود، و برای او و یارانش سفره ای از غذاهای مطبوع از آسمان نازل فرمود . (6)
وجود مبارک حضرت حق، بندگان را در تمام حالات، به دعا کردن فرمان داده، و از آنان خواسته در خوشی ها و ناخوشی ها به پیشگاه عزتش روی ذلت سایند، و به درگاه رحمتش دست به دعا بردارند، و با دلی فروتن، و اشکی مایه گرفته از قلب شکسته نیازهایشان را از او بخواهند، و به وعده قطعی و حتمی و یقینی او در رابطه با استجابت دعا امیدوار باشند، و قاطعانه اعلام کرده، آن را که از دعا تکبر ورزد، خوار و ذلیل و سرافکنده و علیل، و پست و فرومایه به دوزخ درآورد، و این همه را در ظاهر و باطن یک آیه در سوره مؤمن بیان فرموده:
«وقال ربکم ادعونی استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین .» (7)
دعا در روایات
احسان و فضل حق نسبت به همه موجودات به ویژه انسان فراگیر، و سفره رحمت بی نهایتش گسترده، و لطف و مهربانی و کرمش برای همگان آماده است .
درگاهش درگاه نومیدی نیست، و پیشگاهش پیشگاه بخل و طرد کردن نمی باشد .
فضل وجودش، و کرم و بخششش دائمی است، و دست عطایش برای عطا کردن به همگان باز، و چشم انتظاریش برای روی آوردن بندگانش به درگاهش همیشگی است .
به حضرت داود خطاب فرمود: زمینیان را بگو: چرا با من دوستی نمی کنید که سزاوار دوستی منم! من خدائی هستم که با من بخل نیست، با دانائیم جهل نیست، با صبرم ناتوانی نیست، در صفتم تغییر نیست، در گفته ام تبدیل نیست، رحمتم فراگیر است، از فضل و کرم برنگردم، در ازل بر خود رحمت نوشتم، عود محبت سوختم، دل بندگانم به نور معرفت افروختم، من دوست آنم که مرا دوست است، رفیق آنم که مرا رفیق است، هم نشین آنم که در خلوت ذکر با من است، مونس آنم که به یاد من انس دارد .
داود هر که مرا جوید، مرا یابد، و او که مرا یابد سزاوار است که مرا نبازد، داود نعمت از ماست، شکر دیگری می کنند، دفع بلا از ماست، از دیگری می بینند، پناهگاهشان حضرت ماست به دیگران پناه می برند، می گریزند ولی عاقبت باز می گردند! !
چنین متن زیبا و پرمعنائی در کتاب های با ارزش اسلامی، فراوان به چشم می خورد، اینگونه متن ها به انضمام آیات قرآن مژده عظیمی از جانب خداست، که بندگان به فضل و احسانش امید بندند، و برای روا شدن حاجاتشان دست گدایی به سوی او بردارند، و بدانند که راه رسیدن به مقاصد و مطالبشان دعاست، و کمتر اتفاق می افتد که مهمی از مهماتشان، و حاجتی از حاجاتشان بدون دعا برآورده می شود، به همین خاطر روایات اسلامی به ویژه روایات صادر شده از اهل بیت عصمت و طهارت (ع) برای دعا جایگاهی خاص، و ارزشی ویژه، و اعتباری کم نظیر و حسابی بخصوص باز کرده اند .
از رسول بزرگوار اسلام روایت شده:
«ان الدعا هو العبادة; (8) یقینا دعا عبادت است .»
و از آن حضرت نقل شده:
«الدعا مخ العبادة; (9) دعا مغز عبادت است .»
از حضرت باقر علیه السلام روایت شده:
«افضل العبادة الدعا; (10) برترین عبادت دعاست .»
و از آن حضرت روایت شده:
«. . . ما من شی ء افضل عندالله من ان یسئل و یطلب مما عنده و ما احد ابغض الی الله ممن یستکبر عن عبادته و لایسئل ما عنده; (11) چیزی نزد خدا برتر از خواستن و درخواست فیوضاتی که نزد اوست نیست، و کسی در پیشگاه او مبغوض تر از آن که از دعا به درگاهش تکبر ورزد، و از فیوضات حضرتش درخواست نکند نمی باشد .»
از امیرمؤمنین علیه السلام روایت شده:
«احب الاعمال الی الله تعالی فی الارض الدعا; (12) محبوبترین کارها به سوی خدا در همه روی زمین دعاست .»
و نیز آن حضرت فرمود:
«الدعا مفاتیح النجاح، و مقالید الفلاح، و خیر الدعا ما صدر عن صدر نقی و قلب تقی، و فی المناجاة سبب النجاة و بالاخلاص یکون الخلاص; (13) دعا کلیدهای پیروزی، و مخازن کامیابی است، بهترین دعا، دعایی است که از سینه صاف، و دل پاک درآید، در مناجات وسیله نجات، و رهائی به اخلاص است .»
از امام صادق علیه السلام روایت شده:
«. . . فاذا نزل البلاء فعلیکم بالدعاء والتضرع الی الله; (14) هنگامی که بلا نازل شود، حتما به دعا و زاری به درگاه خدا روی آورید .»
و آن حضرت فرمود:
«علیک بالدعا، فان فیه شفاء من کل داء; (15) بر تو باد به دعا، زیرا دعا درمان از هر دردی است .»
ارزش دعا به صورت اجتماع
اهل دعا هنگامی که به صورت اجتماع به دعا می نشینند، و به شکل دسته جمعی به تضرع و انابه اقدام می کنند، و به پیشگاه حضرت حق ناله و زاری می برند، و همگان دست گدائی به درگاهش دراز می کنند، یقینا دعایشان به اجابت نزدیک تر است، زیرا در جمعیت دعاکننده، بدون شک دردمندی دل سوخته، مستمندی از راه مانده، بیچاره ای درمانده، عاشقی وارسته، عارفی دلداده، مخلصی ارزنده قرار دارد . که دعا و حالش، و زاری و اخلاصش، و اضطرار و ناله اش عامل جلب رحمت، و جذب رافت و مایه اجابت، و سبب جوشش عفو و مغفرت است . و چه بسا بنابر آنچه که در معارف الهیه آمده، خدای مهربان به خاطر او دعای دیگران را هم مستجاب کند، و به زاری و ناله آنان رحمت آرد، و خواسته ها و حاجاتشان را برآورد، و آنان را مشمول عفو و مغفرت قرار دهد، و کشکول خالی آنان را از فیوضات خاصه اش پر کند .
در این زمینه روایات بسیار مهمی از منابع وحی و منازل علم، و خزانه های معرفت، و ابواب رحمت رسیده که به پاره ای از آنها اشاره می شود:
عن ابی عبدالله قال: «ما اجتمع اربعة قط علی امر واحد، فدعوا الا تفرقوا عن اجابة; (16) امام صادق علیه السلام فرمود: هرگز چهار نفر بر کار واحدی جهت دعا به خاطر گشایش آن کار اجتماع نمی کنند مگر اینکه با مستجاب شدن آن دعا از یکدیگر جدا می شوند .»
«قال النبی لایجتمع اربعون رجلا فی امر واحد، الا استجاب الله تعالی لهم حتی لو دعوا علی جبل لازالوه; (17) پیامبر (ص) فرمود: چهل مرد جهت دعا برای گشایش کاری واحد اجتماع نمی کنند، مگر این که خدای تعالی دعایشان را مستجاب می کند، تا جائی که اگر بر ضد کوهی دعا کنند، آن را از میان برمی دارند .»
عالم ربانی، عارف عاشق ابن فهد حلی بنا به روایت کتاب وسائل الشیعه در کتاب با ارزشش عدة الداعی روایت می کند:
«ان الله اوحی الی عیسی علیه السلام یا عیسی تقرب الی المؤمنین و مرهم ان یدعونی معک; (18) خدا به عیسی (ع) وحی فرمود: ای عیسی! به جمع مؤمنین بپیوند، و آنان را فرمان ده همراه تو به درگاه من دعا کنند .»
عن ابی عبدالله علیه السلام: «قال کان ابی علیه السلام اذا حزنه، امر جمع النساء والصبیان، ثم دعا و امنوا; (19) امام صادق (ع) می فرماید: پدرم همواره چنین بود، هنگامی که کاری او را محزون و غصه دار می کرد، زنان و کودکان را به حال اجتماع گرد می آورد، آنگاه دعا می کرد و آنان آمین می گفتند .
نا امیدی و یاس حال کافران به خداست
دعاکننده باید به این حقیقت آگاه باشد، که خدای مهربان او را به دعا دعوت فرموده، و مستجاب شدن دعا را ضامن شده، و اجابت دعا بر حضرت او کاری بسیار سهل و آسان است، زیرا تمام موجودات هستی در سایه فرمانروایی مطلق اویند، و او با یک فرمان و با به کارگیری یک دستور تمام زمینه های اجابت را برای بنده دعاکننده اش فراهم می کند .
بنابراین ابدا سزاوار نیست، کسی در پیشگاه خدای مهربانی که قدرت و بصیرت و کرم و لطف و مغفرت او، و فیض و رحمتش بی نهایت است، و به بنده اش به ویژه به هنگام دعا و مناجات، و راز و نیاز محبت خاص دارد ناامید و مایوس باشد، ناامیدی و یاس به فرموده قرآن مجید حال کافران به خداست:
«انه لا ییاس من روح الله الا القوم الکافرون .» (20)
قرآن مجید اکیدا سفارش می کند از رحمت خدا مایوس و ناامید مباشید:
«لا تقنطوا من رحمة الله » . (21)
رسول خدا می فرماید:
«الفاجر الراجی لرحمة الله تعالی اقرب منها من العابد المقنط; (22) بدکار امیدوار به رحمت خدای بزرگ، از عابد ناامید به حمت خدا، نزدیکتر است .»
امام صادق (ع) فرمود: «الیاس من روح الله اشد بردا من الزمهریر; (23) سردی ناامیدی از رحمت خدا از سرمای شدید سردتر است .»
در روایات و معارف اسلامی، ناامیدی و یاس از رحمت خدا، از گناهان کبیره به حساب آمده، و به ناامید از رحمت خدا وعده قطعی عذاب داده شده .
دعاکننده از اینکه دعایش به سرعت به هدف اجابت نرسد، نباید دچار یاس و ناامیدی شود، بنا به آیات و روایات، شاید اجابت دعایش مصلحت نبوده، احتمالا موقع و زمان ظرف اجابت نرسیده، و ممکن است برای اینکه دعا ومناجات را ادامه دهد از اجابتش مانع شده اند، یا خواسته اند برای اینکه نصیبی ابدی، و بهره ای همیشگی عاید او شود، زمان اجابت دعایش را قیامت قرار داده اند، در هر صورت ناامیدی از رحمت حق به هیچ صورت، عقلی و شرعی و اخلاقی و انسانی نیست، و مؤمن به حضرت حق، هرگز به ناامیدی نمی گراید، و یاس و دلسردی به خود راه نمی دهد .
در زمینه مطالب و مسائل مربوط به دعا و اجابت آن، روایاتی بس مهم در کتابهای با ارزش اسلامی ثبت شده که ذکر پاره ای از آنها بی مناسبت با موضوع نیست:
عن ابی عبدالله علیه السلام قال: «ان العبد لیدعو فیقول الله عزوجل للملکین قد استجبت له، ولکن احبسوه بحاجة فانی احب ان اسمع صوته، و ان العبد لیدعو فیقول الله تبارک و تعالی عجلوا له حاجته، فانی ابغض صوته! ; (24) به راستی عبد دعا می کند، پس خدای عزوجل به دو فرشته می فرماید: من دعایش را مستجاب کردم، ولی حاجتش را نگاهدارید تا دعا را ادامه دهد زیرا من دوست دارم صدایش را بشنوم، و عبدی دعا می کند خدای تبارک و تعالی می فرماید شتابانه حاجتش را برآورده کنید، زیرا من از صدایش نفرت دارم .»
عن منصور الصیقل قال: «قلت لابی عبدالله علیه السلام ربما دعا الرجل بالدعا فاستجیب له ثم اخر ذلک الی حین قال: فقال: نعم قلت: و لم ذاک لیزداد من الدعا؟ قال نعم; (25) منصور صیقل می گوید: به حضرت صادق (ع) عرضه داشتم: چه بسا مردی دعا می کند، و مستجاب می شود، سپس تا مدتی ظهور اجابت به تاخیر می افتد، فرمود: آری! گفتم: برای چیست؟ برای این است که بیشتر دعا کند؟ ! فرمود: آری .
شرایط دعا
دعاکننده اگر بخواهد دعایش مستجاب شود، لازم است پیش از ورود به عرصه دعا شرایطی را رعایت کند، این شرایط در روایات نقل شده از اهل بیت در معتبرترین کتابها چون کتاب باارزش اصول کافی، محجة البیضاء، وسائل الشیعه، جامع احادیث الشیعه و . . . ثبت است .
شرایط دعا بدون تفسیر و توضیح عبارت است از: طهارت شرعیه از قبیل وضو، غسل، تیمم، پاکی از حق الناس، اخلاص، صحیح خواندن متن دعا، حلال بودن کسب، صله رحم، صدقه قبل از دعا، مطیع خدا بودن، اجتناب از معصیت، اصلاح عمل، دعا در سحر، دعا در نماز وتر، دعا وقت فجر صادق، دعا در طلوع آفتاب، دعا در چهارشنبه بین ظهر و عصر، صلوات پیش از دعا . (26)
شب جمعه
روایات اهل بیت عصمت و طهارت شب جمعه را برای دعا از بهترین و مناسب ترین شبها می داند، و شب جمعه را در ارزش و عظمت هم پایه شب قدر به حساب می آورد .
بزرگان دین و اهل بصیرت، و راه یافتگان به حریم قدس می گویند: اگر بتوانید شب جمعه را به نماز و دعا، و ذکر و استغفار به صبح برسانید، از انجامش غفلت نورزید، زیرا خدای مهربان فرشتگان را در شب جمعه برای افزودن کرامت اهل ایمان به آسمان اول می فرستد، تا حسناتشان را بیفزایند، و گناهانشان را محو کنند .
در حدیث معتبر از حضرت صادق علیه السلام روایت شده: چه بسا مؤمن برای حاجتی دعا می کند و خدای تعالی قضای حاجتش را به تاخیر می اندازد، تا در ظرف جمعه حاجتش را روا کند .
و از آن حضرت روایت شده: هنگامی که برادران یوسف از حضرت یعقوب در خواست کردند برای آمرزش گناهانشان از خدا طلب مغفرت کند، پاسخ داد به زودی از پروردگارم برای شما درخواست آمرزش می کنم، و درخواست آمرزش را تا سحر شب جمعه به تاخیر انداخت تا دعایش برای فرزندانش مستجاب شود .
حضرت باقر علیه السلام می فرماید: خدای تعالی هر شب جمعه فرشته ای را دستور می دهد، از اول شب تا آخر شب از جانب رب اعلی ندا دهد : آیا بنده مؤمنی هست که پیش از طلوع صبح از گناهش توبه کند تا توبه اش را بپذیرم؟ آیا بنده مؤمنی هست که پیش از طلوع صبح مرا برای دنیا و آخرتش بخواند تا من دعای او را مستجاب کنم؟ آیا بنده مؤمنی هست که من روزی او را تنگ کرده باشم، و از من بخواهد پیش از طلوع صبح روزی او را زیاد کنم، پس روزی او را وسعت دهم؟ آیا بنده مؤمن بیماری هست از من درخواست کند پیش از طلوع صبح او را شفا دهم، تا او را عافیت بخشم؟ آیا بنده مؤمن غمگین محبوسی هست که پیش از طلوع صبح از من بخواهد او را از زندان رهائی بخشم و اندوهش را برطرف کنم، تا دعایش را به اجابت برسانم؟ آیا بنده مؤمن مظلومی هست که پیش از صبح از من بخواهد برای دفع ستم ستمکار به خاطر او از ستمکار انتقام گیرم، و حقش را به او برگردانم؟ فرشته حق پیوسته تا طلوع صبح این ندا را سر می دهند .
امام صادق علیه السلام فرمود: از ارتکاب گناه در شب جمعه بپرهیزید، که کیفر گناهان در آن شب دوچندان است، چنانچه ثواب حسنات چند برابر است، و کسی که در شب جمعه معصیت خدا را ترک کند خدا گناهان گذشته او را بیامرزد، و هر که آشکارا در شب جمعه مرتکب گناه شود حق تعالی او را به گناهان همه عمرش عذاب کند، و عذاب گناه آشکار شب جمعه را «به کیفر شکستن حرمت شب جمعه » بر او دو چندان کند .
برای شب جمعه نمازها و دعاها، و اوراد و اذکار زیادی نقل شده، که از میان آنها دعای کمیل جایگاه خاصی دارد .
کمیل بن زیاد نخعی
دانشمندان و علمای بزرگ چه شیعه مسلک، و چه سنی مذهب کمیل را به قوت ایمان، و قدرت روح، و اندیشه پاک، و خلوص نیت، و متخلق به اخلاق حمیده، و آراسته به اعمال شایسته ستوده اند .
بزرگان هر دو مسلک بر عدالت و جلالت و عظمت و کرامت او اتفاق نظر دارند .
کمیل از خواص و بزرگان اصحاب امیرالمؤمنین و حضرت مجتبی علیه السلام است . (27)
امیرالمؤمنین علیه السلام کمیل را یکی از ده نفر یاران مورد اطمینانش به حساب آورده . (28)
کمیل از بهترین شیعیان و عاشقان ، و محبان ، و علاقه مندان به امیرالمؤمنین علیه السلام بوده . (29)
مسائل و سفارشات و وصایایی که امیرالمؤمنین به کمیل داشته از ایمان عظیم و معرفت فوق العاده کمیل حکایت دارد . (30)
حتی اهل سنت، کمیل را در همه امور مورد اطمینان معرفی کرده اند . (31)
عرفا و صاحبدلان، و اهل سیر و سلوک، و مشتاقان لقای محبوب کمیل را صاحب سر امیرالمؤمنین، و خزینه معارف معنوی مولی الموحدین می شناسند .
کمیل هیجده سال روزگار نورانی، و عصر بابرکت پیامبر بزرگ اسلام را دریافت و از انوار ملکوتی مقام نبوت بهره مند شد .
کمیل انسان بزرگوار، و موجودی شریف و پاک است، که به خاطر لیاقتش به دست حجاج بن یوسف ثقفی به شرف شهادت نایل آمد، شهادتی که محبوبش علی علیه السلام از وقوعش به او خبر داد .
حجاج بن یوسف خونخوار، زمانی که از جانب حاکم ستمگر اموی والی عراق شد به جستجوی کمیل برخاست تا او را به جرم محبت اهل بیت، و به گناه شیعه بودن که در فرهنگ بنی امیه بالاترین گناه بود به قتل برساند .
کمیل خود را از حجاج پنهان داشت، حجاج حقوق منسوبان و اقوام کمیل را از بیت المال قطع کرد، زمانی که کمیل از قطع حقوق اقوامش آگاه شد، گفت از عمر من چیزی نمانده، شایسته نیست وجود من سبب قطع رزق و روزی گروهی شود، از محل و مرکزی که پنهان بود درآمد و به نزد حجاج رفت، حجاج گفت برای به کیفر رساندنت در جستجوی تو بودم، کمیل گفت : آنچه از دستت برآید انجام ده، از عمر من جز زمانی اندک نمانده، در این نزدیکی بازگشت من و تو به سوی خداست، مولای من به من خبر داده، قاتل من توئی، آنگاه حجاج فرمان داد تا سر مقدس آن مرد الهی، و چهره ملکوتی را در حالی که در سن نود سالگی قرار داشت ، از بدن جدا کردند، مرقد مطهر او در منطقه ثویه بین نجف و کوفه معروف خاص و عام، و زیارتگاه اهل دل است .
دعای کمیل
عارفان عاشق، و عاشقان عارف، بیدار دلان منصف، و شایستگان به حقایق متصف، جایگاه دعای کمیل را در میان همه دعاها چون جایگاه انسان در میان همه موجودات می دانند، چنانکه انسان را اشرف خلایق به حساب می آورند، دعای کمیل را اشرف همه دعاها می شمارند و از آن تعبیر به انسان الادعیه می کنند .
نظر و رای دقیق علامه کم نظیر، محقق خبیر، حدیث شناس آگاه حضرت مجلسی بر این است که دعای کمیل بهترین دعاست .
مجلسی بزرگوار در کتاب «زادالمعاد» ، به نقل از کتاب «اقبال » سید بن طاوس می نویسد: کمیل گفته: روزی در شهر بصره خدمت مولایم علی علیه السلام نشسته بودم، سخن از شب پانزدهم شعبان به میان آمد، حضرت فرمود: هر آن که شب را به عبادت احیا بدارد، و دعای حضرت خضر را بخواند یقینا دعایش مستجاب می شود، وقتی حضرت به منزل بازگشت، خدمتش مشرف شدم، چون مرا دید فرمود: برای چه کاری آمده ای؟ گفتم به طلب دعای خضر به حضورت آمده ام . فرمود: بنشین، سپس به من خطاب کرد: ای کمیل هنگامی که این دعا را حفظ کنی در هر شب جمعه یا ماهی یکبار، یا سالی یکبار، یا به عمر یکبار بخوان، خواندن این دعا تو را از شر دشمنان کفایت می کند، و یاری می شوی، و روزیت می دهند، و گناهانت آمرزیده می شود .
ای کمیل طول مصاحبت و خدمتت سبب شد که تو را به چنین نعمت و کرامتی سرافراز کنم، سپس فرمود بنویس و دعا را به من تلقین فرمود .
عالم ربانی، مناجاتی عارف، مرحوم کفعمی، در کتاب باعظمت مصباح صفحه 555 می نویسد: امیرالمؤمنین علیه السلام این دعا را در حال سجده قرائت می کرد! !
خواننده این دعا در شب جمعه پس از رعایت شرایط دعا بهتر است دعا را به سوی قبله، و با بدنی فروتن، و دلی خاشع، و نیتی خالص و چشمی اشکبار ، و صدایی محزون قرائت کند، بدون شک دعا با چنین کیفیت به مقام اجابت نزدیک، و ظهور آثارش حتمی است . (32)
چشم اشکبار در پیشگاه حضرت حق از اعتباری عظیم، و ارزشی والا برخوردار است، و اشک چشم، و گریه با سوز، سبب آمرزش گناه، و خاموش شدن آتش غضب رب، و عامل جذب رحمت حق به سوی گریه کننده است . (33)
از حضرت صادق علیه السلام روایت شده: چیزی نیست مگر اینکه برای آن پیمانه و وزنی است جز گریه، قطره ای از آن دریاهائی از آتش را خاموش کند، هنگامی که چشم اشکین شود، چهره تیرگی و خواری نبیند، و چون اشک روان گردد، خدا آن را بر دوزخ حرام گرداند، به راستی اگر در امتی یک گریان باشد، همه مورد ترحم قرار گیرند . (34)
و نیز آن حضرت فرموده: هر دیده ای در قیامت گریان است مگر سه دیده، دیده ای که از آنچه خدا حرام کرده بر هم نهاده شده، و دیده ای که در راه خدا بیداری کشیده، و دیده ای که در دل شب از بیم خدا گریسته . (35)
دعای کمیل
از دعاهاى بسیار معروف است،علاّمه مجلسى رحمة اللّه فرموده:این دعا از بهترین دعاهاست و دعاى خضر پیمبر است.امیر المؤمنین علیه السّلام آن را به کمیل که از خواصّ اصحاب آن حضرت بود آموخت و نیز فرموده:در شبهاى نیمه شعبان و در هر شب جمعه خوانده مىشود،و براى کفایت از گزند دشمنان و گوشده شدن درهاى روزى و آمرزش گناهان سودمند است.شیخ طوسى و سیّد ابن طاووس آن را در کتابهاى دعاى خود آوردهاند و من متن این گنجینه ملکوتى را از«مصباح المتهجه»روایت مىنمایم و آن دعاى شریف این است:
خدایا از تو درخواست مىکنم،به رحمت که همهچیز را فرا گرفته،و به نیرویت که با آن بر هرچیز چیره گشتى و در برابر آن هرچیز فروتنى نموده و همهچیز خوار شده و به جبروتت که با آن بر همهچیزى فائق آمدى و به عزّتت که چیزى در برابرش تاب نیاورد و به بزرگىات که همهچیز را پر کرده و به پادشاهىات که برتر از همهچیز قرار گرفته،و به جلوهات که پس از نابودى همهچیز باقى است و به نامهایت که پایههاى همهچیز را انباشته و به علمت که بر همهچیز احاطه نموده،و به نور ذاتت که همهچیز در پرتو آن تابنده گشته،
یا نُورُ یا قُدُّوسُ یا اَوَّلَ الاْوَّلِینَ وَ یا اخِرَ الاْ خِرینَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَهْتِکُ الْعِصَمَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ النِّقَمَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُغَیِّرُ النِّعَمَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ الدُّعاَّءَ اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ الْبَلاَّءَ
اى نور،اى پاک از هر عیب،اى آغاز هر آغاز،و اى پایان هر پایان،خدایا!بیامرز براى من آن گناهانى را که پرده حرمتم مىدرد،خدایا!بیامرز براى من آن گناهانى را که کیفرها را فرو مىبارند،خدایا! بیامرز برایم گناهانى را که نعمتها را دگرگون مىسازند،خدایا!بیامرز برایم آن گناهانى را که دعا را باز مىدارند،خدایا! بیامرز برایم گناهانى که بلا را نازل مىکند،
اَللّهُمَّ اغْفِرْلى کُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ وَ کُلَّ خَطَّیئَةٍ اَخْطَاْتُها اَللّهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَیْکَ بِذِکْرِکَ وَ اَسْتَشْفِعُ بِکَ اِلى نَفْسِکَ وَ اَسْئَلُکَ بِجُودِکَ اَنْ تُدْنِیَنى مِنْ قُرْبِکَ وَ اَنْ تُوزِعَنى شُکْرَکَ وَ اَنْ تُلْهِمَنى ذِکْرَکَ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ سُؤ الَ خاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خاشِعٍ اَنْ تُسامِحَنى وَ تَرْحَمَنى وَ تَجْعَلَنى بِقَِسْمِکَ راضِیاً قانِعاً وَ فى جَمیعِ الاْحْوالِ مُتَواضِعاً
خدایا!بیامرز برایم همه گناهانى را که مرتکب شدم،و تمام خطاهایى که به آنها آلوده گشتم،خدایا!با یاد تو به سویت نزدیکى مىجویم،و از ناخشنودى تو به درگاه خودت شفاعت میطلبم،و از تو خواستارم به جودت مرا به بارگاه قرب خویش نزدیک گردانى و سپاس خود را نصیب من کنى،و یادت را به من الهام نمایى،خدایا!از تو درخواست مىکنم،درخواست بندهاى فروتن،خوار و افتاده،که با من مدارا نمایى و به من رحم کنى و به آنچه روزىام نمودهاى خشنود و قانع بدارى و در تمام حالات در عرصه تواضعم بگذارى،
اَللّهُمَّ وَ اَسْئَلُکَ سُؤالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فاقَتُهُ وَ اَنْزَلَ بِکَ عِنْدَ الشَّدآئِدِ حاجَتَهُ وَ عَظُمَ فیما عِنْدَکَ رَغْبَتُهُ اَللّهُمَّ عَظُمَ سُلْطانُکَ وَ عَلا مَکانُکَ وَ خَفِىَ مَکْرُکَ وَ ظَهَرَ اَمْرُکَ وَ غَلَبَ قَهْرُکَ وَ جَرَتْ قُدْرَتُکَ وَ لا یُمْکِنُ الْفِرارُ مِنْ حُکُومَتِکَ
خدایا!از تو درخواست مىکنم درخواست کسىکه سخت تهیدست شده و بار نیازش را به هنگام گرفتاریها به آستان تو فرود آورده و میلش به آنچه نزد توست فزونى یافته،خدایا!فرمانروایى بس بزرگ و مقامت والا و تدبیرت پنهان،و فرمانت آشکار،و قهرت چیره،و قدرتت نافذ،و گریز از حکومتت ممکن نیست،
اَللّهُمَّ لا اَجِدُ لِذُنُوبى غافِراً وَ لا لِقَبائِحى ساتِراً وَ لا لِشَىْءٍ مِنْ عَمَلِىَ الْقَبیحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَیْرَکَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ وَ بِحَمْدِکَ ظَلَمْتُ نَفْسى وَ تَجَرَّأتُ بِجَهْلى وَ سَکَنْتُ اِلى قَدیمِ ذِکْرِکَ لى وَ مَنِّکَ عَلَىَّ اَللّهُمَّ مَوْلاىَ کَمْ مِنْ قَبیحٍ سَتَرْتَهُ وَ کَمْ مِنْ فادِحٍ مِنَ الْبَلاَّءِ اَقَلْتَهُ وَ کَمْ مِنْ عِثارٍ وَقَیْتَهُ وَ کَمْ مِنْ مَکْرُوهٍ دَفَعْتَهُ وَ کَمْ مِنْ ثَناَّءٍ جَمیلٍ لَسْتُ اَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ
خدایا!آمرزندهاى براى گناهانم و پردهپوشى براى زشتکاریهایم و تبدیل کنندهاى براى کار زشتم به زیبایى،جز تو نمىیابم معبودى جز تو نیست،پاک و منزّهى و به ستایشت برخاستهام،به خود ستم کردم و از روى نادانى جرأت نمودم و به یاد دیرینهات از من و بخششت بر من به آرامش نشستم خدایا!اى سرور من چه بسیار زشتى مرا پوشاندى و چه بسیار بالاهاى سنگین و بزرگى که از من برگرداندى و چه بسیار لغزشى که مرا از آن نگهداشتى و چه بسیار ناپسند که از من دور کردى و چه بسیار ستایش نیکویى که شایسته آن نبودم و تو در میان مردم پخش کردى،
اَللّهُمَّ عَظُمَ بَلاَّئى وَ اَفْرَطَ بى سُوَّءُ حالى وَ قَصُرَتْ بى اَعْمالى وَ قَعَدَتْ بى اَغْلالى وَ حَبَسَنى عَنْ نَفْعى بُعْدُ اَمَلى وَ خَدَعَتْنِى الدُّنْیا بِغُرُورِها وَ نَفْسى بِجِنایَتِها وَ مِطالى یا سَیِّدى فَاَسْئَلُکَ بِعِزَّتِکَ اَنْ لا یَحْجُبَ عَنْکَ دُعاَّئى سُوَّءُ عَمَلى وَ فِعالى وَ لا تَفْضَحْنى بِخَفِىِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنْ سِرّى وَلا تُعاجِلْنى بِالْعُقُوبَةِ عَلى ما عَمِلْتُهُ فى خَلَواتى مِنْ سُوَّءِ فِعْلى وَ اِساَّئَتى وَ دَوامِ تَفْریطى وَ جَهالَتى وَ کَثْرَةِ شَهَواتى وَ غَفْلَتى وَ کُنِ
خدایا!بلایم بزرگ شده و زشتى عالم از حدّ گذشته و کردارم خوارم ساخته و زنجیرهاى گناه مرا زمینگیر نموده و دورى آرزوهایم مرا زندانى ساخته و دنیا با غرورش و نفسم با جنایتش و امروز و فردا کردنم در توبه مرا فریفته،اى سرورم از تو درخواست مىکنم به عزّتت که مانع نشود از اجابت دعایم به درگاهت،بدى عمل و زشتى کردارم و مرا با آنچه از اسرار نهانم مىدانى رسوا مسازى و در کیفر آنچه در خلوتهایم انجام دادم شتاب نکنى،از زشتى کردار و بدى رفتار و تداوم تقصیر و نادانى و بسیارى شهواتم و غفلتم،شتاب نکنى،
اللّهُمَّ بِعِزَّتِکَ لى فى کُلِّ الاْحْوالِ رَؤُفاً وَ عَلَىَّ فى جَمیعِ الاُْمُورِ عَطُوفاً اِلهى وَرَبّى مَنْ لى غَیْرُکَ اَسْئَلُهُ کَشْفَ ضُرّى وَالنَّظَرَ فى اَمْرى.
خدایا!با من در همه احوال مهرورز و بر من در هر کارم به دیده لطف بنگر،خدایا،پروردگارا،جز تو که را دارم؟تا برطرف شدن ناراحتى و نظر لطف در کارم را از او درخواست کنم .
اِلهى وَ مَوْلاىَ اَجْرَیْتَ عَلَىَّ حُکْماً اِتَّبَعْتُ فیهِ هَوى نَفْسى وَ لَمْ اَحْتَرِسْ فیهِ مِنْ تَزْیینِ عَدُوّى فَغَرَّنى بِما اَهْوى وَ اَسْعَدَهُ عَلى ذلِکَ الْقَضاَّءُ فَتَجاوَزْتُ بِما جَرى عَلَىَّ مِنْ ذلِکَ بَعْضَ حُدُودِکَ وَ خالَفْتُ بَعْضَ اَوامِرِکَ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَىَّ فى جَمیعِ ذلِکَ
خداى من و سرور من،حکمى را بر من جارى ساختى که هواى نفسم را در آن پیورى کردم و از فریبکارى آرایش دشمنم نهراسیدم،پس مرا به خواهش دل فریفت و بر این امر اختیار و ارادهام یاریش نمود،پس بدینسان و بر پایه گذشتههایم از حدودت گذشتم،و با برخى از دستوراتت مخالفت نمودم،پس حجت تنها از ان تواست در همه اینها،
وَ لا حُجَّةَ لى فیما جَرى عَلَىَّ فیهِ قَضاَّؤُکَ وَ اَلْزَمَنى حُکْمُکَ وَ بَلاؤُکَ وَ قَدْ اَتَیْتُکَ یا اِلهى بَعْدَ تَقْصیرى وَ اِسْرافى عَلى نَفْسى مُعْتَذِراً نادِماً مُنْکَسِراً مُسْتَقیلاً مُسْتَغْفِراً مُنیباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً لا اَجِدُ مَفَرّاً مِمّا کانَ مِنّى وَ لا مَفْزَعاً اَتَوَجَّهُ اِلَیْهِ فى اَمْرى غَیْرَ قَبُولِکَ عُذْرى وَ اِدْخالِکَ اِیّاىَ فى سَعَةِ رَحْمَتِکَ اَللّهُمَّ فَاقْبَلْ عُذْرى وَارْحَمْ شِدَّةَ ضُرّى وَ فُکَّنى مِنْ شَدِّ وَ ثاقى
و مرا هیچ حقى نیست در انچه بر من از سوى قضایت جارى شده و فرمان و آزمایشت ملزمم نموده،اى خداى من اینک پس از کوتاهى در عبادت و زیادهروى در خواهشهاى نفس عذرخواه،پشیمان،شکستهدل،جویاى گذشت طالب آمرزش،بازگشتکنان با حالت اقرار و اذعان و اعتراف به گناه،بىآنکه گریزگاهى از آنچه از من سرزده بیابم و نه پناهگاهى که به آن رو آورم پیدا کنم،جز اینکه پذیراى عذرم باشى،و مرا در رحمت فراگیرت بگنجایى،خدایا! پس عذرم را بپذیر،و به بدحالىام رحم کن و رهایم ساز از بند محکم گناه،
یا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنى وَ رِقَّةَ جِلْدى وَ دِقَّةَ عَظْمى یا مَنْ بَدَءَ خَلْقى وَ ذِکْرى وَ تَرْبِیَتى وَ بِرّى وَ تَغْذِیَتى هَبْنى لاِبْتِدآءِ کَرَمِکَ وَ سالِفِ بِرِّکَ بى یا اِلهى وَ سَیِّدى وَ رَبّى اَتُراکَ مُعَذِّبى بِنارِکَ بَعْدَ تَوْحیدِکَ وَ بَعْدَ مَا انْطَوى عَلَیْهِ قَلْبى مِنْ مَعْرِفَتِکَ وَ لَهِجَ بِهِ لِسانى مِنْ ذِکْرِکَ وَاعْتَقَدَهُ ضَمیرى مِنْ حُبِّکَ وَ بَعْدَ صِدْقِ اعْتِرافى وَ دُعاَّئى خاضِعاً لِرُبُوبِیَّتِکَ
پروردگارا!بر ناتوانى جسمم و نازکى پوستم و نرمى استخوانم رحم کن.اى که آغازگر آفرینش و یاد و پرورش و نیکى بر من و تغذیهام بودهاى،اکنون مرا ببخش به همان کرم نخستت،و پیشینه احسانت بر من،اى خداى من و سرور و پروردگارم، آیا مرا به آتش دوزخ عذاب نمایى،پس از اقرار به یگانگىات و پس از آنکه دلم از نور شناخت تو روشنى گرفت و زبانم در پرتو آن به ذکرت گویا گشت و پس از آنکه درونم از عشقت لبریز شد و پس از صداقت در اعتراف و درخواست خاضعانهام در برابر پروردگارىات،
هَیْهاتَ اَنْتَ اَکْرَمُ مِنْ اَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ اَوْ تُبْعِدَ مَنْ اَدْنَیْتَهُ اَوْ تُشَرِّدَ مَنْ اوَیْتَهُ اَوْ تُسَلِّمَ اِلَى الْبَلاءِ مَنْ کَفَیْتَهُ وَ رَحِمْتَهُ وَ لَیْتَ شِعْرى یا سَیِّدى وَ اِلهى وَ مَوْلاىَ اَتُسَلِّطُ النّارَ عَلى وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِکَ ساجِدَةً وَ عَلى اَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحیدِکَ صادِقَةً وَ بِشُکْرِکَ مادِحَةً وَ عَلى قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِاِلهِیَّتِکَ مُحَقِّقَةً
باور نمىکنم چه آن بسیار بعید است و تو بزرگوارتر از آن هستى که پروردهات را تباه کنى یا آن را که به خود نزدیک نمودهاى دور نمایى یا آن را که پناه دادى از خود برانى یا آن را که خود کفایت نمودهاى و به او رحم کردى به موج بلا واگذارى؟!اى کاش مىدانستم اى سرورم و معبودم و مولایم،آیا آتش را بر صورتهایى که براى عظمتت سجدهکنان بر زمین نهاده شده مسلطّ مىکنى و نیز بر زبانهایى که صادقانه به توحیدت و به سپاست مدحکنان گویا شده و هم بر دلهایى که بر پایه تحقیق به خداوندیت اعتراف کرده
وَ عَلى ضَماَّئِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِکَ حَتّى صارَتْ خاشِعَةً وَ عَلى جَوارِحَ سَعَتْ اِلى اَوْطانِ تَعَبُّدِکَ طاَّئِعَةً وَ اَشارَتْ بِاسْتِغْفارِکَ مُذْعِنَةً ما هکَذَا الظَّنُّ بِکَ وَ لا اُخْبِرْنا بِفَضْلِکَ عَنْکَ یا کَریمُ یا رَبِّ وَ اَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفى عَنْ قَلیلٍ مِنْ بَلاَّءِ الدُّنْیا وَ عُقُوباتِها وَ ما یَجْرى فیها مِنَ الْمَکارِهِ عَلى اَهْلِها عَلى اَنَّ ذلِکَ بَلاَّءٌ وَ مَکْرُوهٌ قَلیلٌ مَکْثُهُ یَسیرٌ بَقاَّئُهُ قَصیرٌ مُدَّتُهُ،
و بر نهادهایى که معرفت به تو آنها را فرا گرفته تا آنجا که در پیشگاهت خاضع شده و به اعضایى که مشتاقانه به سوى پرستشگاههایت شتافتهاند و اقرارکنان جویاى آمرزش تو بودهاند،شگفتا این همه را به آتش بسوزانى!هرگز چنین گمانى به تو نیست و از فضل تو چنین خبرى داده نشده.اى بزرگوار،اى پروردگار و تو از ناتوانىام در برابر اندکى از غم و اندوه دنیا و کیفرهاى آن و آنچه که زا ناگواریها بر اهلش مىگذرد آگاهى،با آنکه این غم و اندوه و ناگوارى درنگش کم بقایش اندک و مدّتش کوتاه است،
فَکَیْفَ احْتِمالى لِبَلاَّءِ الاْخِرَةِ وَ جَلیلِ وُقُوعِ الْمَکارِهِ فیها وَهُوَ بَلاَّءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ وَ یَدُومُ مَقامُهُ وَ لا یُخَفَّفُ عَنْ اَهْلِهِ لاِنَّهُ لا یَکُونُ اِلاّ عَنْ غَضَبِکَ وَاْنتِقامِکَ وَ سَخَطِکَ وَ هذا ما لا تَقُومُ لَهُ السَّمواتُ وَالاَْرْضُ یا سَیِّدِى فَکَیْفَ لى وَ اَنَا عَبْدُکَ الضَّعیفُ الذَّلیلُ الْحَقیرُ الْمِسْکینُ الْمُسْتَکینُ یا اِلهى وَ رَبّى وَ سَیِّدِى وَ مَوْلاىَ لاِىِّ الاُْمُورِ اِلَیْکَ اَشْکُو
پس چگونه خواهد بود تابم در برابر بلاى آخرت،و فرود آمدن ناگواریها در آن جهان بر جسم و جانم و حال انکه زمانش طولانى و جایگاهش ابدى است و تخفیفى براى اهل آن بلا نخواهد بو،چرا که مایه آن بلا جز از خشم و انتقام و ناخشنودى تو نیست و این چیزى است که تاب نیاورند در برابرش آسمانها و زمین،اى سرور من تا چه رسد به من؟و حال آنکه من بنده ناتوان،خوار و کوچک،زمینگیر و درمانده توأم.اى خداى من و پروردگارم و سرور و مولایم،براى کدامیک از دردهایم به حضرتت شکوه کنم
وَ لِما مِنْها اَضِجُّ وَ اَبْکى لاِلیمِ الْعَذابِ وَ شِدَّتِهِ اَمْ لِطُولِ الْبَلاَّءِ وَ مُدَّتِهِ فَلَئِنْ صَیَّرْتَنى لِلْعُقُوباتِ مَعَ اَعْدآئِکَ وَ جَمَعْتَ بَیْنى وَ بَیْنَ اَهْلِ بَلاَّئِکَ وَ فَرَّقْتَ بَیْنى وَ بَیْنَ اَحِبّاَّئِکَ وَ اَوْلیاَّئِکَ فَهَبْنى یا اِلهى وَ سَیِّدِى وَ مَوْلاىَ وَ رَبّى صَبَرْتُ عَلى عَذابِکَ فَکَیْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِکَ وَ هَبْنى صَبَرْتُ عَلى حَرِّ نارِکَ فَکَیْفَ اَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلى کَرامَتِکَ اَمْ کَیْفَ اَسْکُنُ فِى النّارِ وَ رَجاَّئى عَفْوُکَ ،
و براى کدامین گرفتاریم به درگاهت بنالم و اشک بریزیم.آیا براى دردناکى عذاب و سختىاش،یا براى طولانى شدن بلا و زمانش،پس اگر مرا در عقوبت و مجازات با دشمنانت قرار دهى،و بین من و اهل عذابت جمع کنى،و میان من و عاشقان و دوستانت جدایى اندازى، اى خدا و آقا و مولا و پروردگارم،بر فرض که بر عذابت شکیبائى ورزم،ولى بر فراقت چگونه صبر کنم و گیرم اى خداى من بر سوزندگى آتشت صبر کنم،اما چگونه چشمپوشى از کرمت را تاب آورم یا چگونه در آتش،سکونت گزینم و حال آنکه امید من گذشت و عفو تواست.
فَبِعِزَّتِکَ یا سَیِّدى وَ مَوْلاىَ اُقْسِمُ صادِقاً لَئِنْ تَرَکْتَنى ناطِقاً لاَضِجَّنَّ اِلَیْکَ بَیْنَ اَهْلِها ضَجیجَ الاْ مِلینَ وَ لاَصْرُخَنَّ اِلَیْکَ صُراخَ الْمَسْتَصْرِخینَ وَ لاََبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بُکاَّءَ الْفاقِدینَ وَ لاَُنادِیَنَّکَ اَیْنَ کُنْتَ یا وَلِىَّ الْمُؤْمِنینَ یا غایَةَ امالِ الْعارِفینَ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ یا حَبیبَ قُلُوبِ الصّادِقینَ وَ یا اِلهَ الْعالَمینَ
پس به عزّتت اى آقا و مولایم سوگند صادقانه مىخورم،اگر مرا در سخن گفتن آزاد بگذارى در میان اهل دوزخ به پیشگاهت سخت ناله سر دهم همانند ناله آرزومندان و به درگاهت بانگ بردارم،همچون بانگ آنانکه خواهان دادرسى هستند و هر آینه به آستانت گریه کنم چونان که مبتلا به فقدان عزیزى مىباشند و صدایت مىزنم:کجایى اى سرپرست مؤمنان،آرى کجایى اى نهایت آرزوى عارفان،اى فریادرس خواهندگان فریادرس،اى محبوب دلهاى راستان و اى معبود جهانیان
اَفَتُراکَ سُبْحانَکَ یا اِلهى وَ بِحَمْدِکَ تَسْمَعُ فیها صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ سُجِنَ فیها بِمُخالَفَتِهِ وَ ذاقَ طَعْمَ عَذابِها بِمَعْصِیَتِهِ وَ حُبِسَ بَیْنَ اَطْباقِها بِجُرْمِهِ وَ جَریرَتِهِ وَ هُوَ یَضِجُّ اِلَیْکَ ضَجیجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِکَ وَ یُنادیکَ بِلِسانِ اَهْلِ تَوْحیدِکَ وَ یَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِرُبُوبِیَّتِکَ یا مَوْلاىَ فَکَیْفَ یَبْقى فِى الْعَذابِ وَ هُوَ یَرْجُوا ما سَلَفَ مِنْ حِلْمِکَ اَمْ کَیْفَ تُؤْلِمُهُ النّارُ وَ هُوَ یَأمُلُ فَضْلَکَ وَ رَحْمَتَکَ
آیا این چنین است،اى خداى منزّه،و ستوده که در دوزخ بشنوى صداى بنده مسلمانى که براى مخالفتش با دستورات تو زندانى شده و مزه عذابش را به خاطر نافرمانى چشیده و میان درکات دوزخ به علّت جرم و جنایتش محبوس شده،و حال آنکه در درگاهت سخت ناله مىزند،همچون ناله آنکه آرزومند رحمت توست،و با زبان اهل توحیدت تو را مىخواند،و به ربوبیّتت به پیشگاهت توسّل مىجوید، اى مولاى من،چگونه در عذاب بماند و حال آنکه امید به بردبارى گذشتهات دارد یا آتش چگونه او را به درد آورد درحالىکه بخشش و رحمت تو را آرزو دارد
اَمْ کَیْفَ یُحْرِقُهُ لَهیبُها وَ اَنْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ تَرى مَکانَهُ اَمْ کَیْفَ یَشْتَمِلُ عَلَیْهِ زَفیرُها وَ اَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ اَمْ کَیْفَ یَتَقَلْقَلُ بَیْنَ اَطْباقِها وَ اَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ اَمْ کَیْفَ تَزْجُرُهُ زَبانِیَتُها وَ هُوَ یُنادیکَ یا رَبَّهُ اَمْ کَیْفَ یَرْجُو فَضْلَکَ فى عِتْقِهِ مِنْها فَتَتْرُکُهُ فیها هَیْهاتَ ما ذلِکَ الظَّنُ بِکَ وَ لاَالْمَعْرُوفُ مِنْ فَضْلِکَ وَ لا مُشْبِهٌ لِما عامَلْتَ بِهِ الْمُوَحِّدینَ مِنْ بِرِّکَ وَ اِحْسانِکَ
یا چگونه شعله آتش او را بسوزاند درحالىکه فریادش را مىشنوى و جایش را مىبینى یا چگونه آتش او را دربر بگیرد و حال آنکه از ناتوانىاش خبر دارى،یا چگونه در طبقات دوزخ به این سو و آن سو کشانده شود درحالى که راستگوىاش را مىدانى،یا چگونه فرشتههاى عذاب او را با خشم برانند و حال آنکه تو را به پروردگاریت مىخواند،یا چگونه ممکن است بخششت را در آزادى از دوزخ امید داشته باشد و تو او را در انجا به همان حال واگذارى؟همه این امور از بندهنوازى تو بس دور است،هرگز گمان ما به تو این نیست و نه از فضل تو چنین گویند و نه به آنچه که از خوبى و احسانت با اهل توحید رفتار کردهاى شباهتى دارد،
فَبِالْیَقینِ اَقْطَعُ لَوْ لا ما حَکَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذیبِ جاحِدیکَ وَ قَضَیْتَ بِهِ مِنْ اِخْلادِ مُعانِدیکَ لَجَعَلْتَ النّارَ کُلَّها بَرْداً وَ سَلاماً وَ ما کانَ لاِحَدٍ فیها مَقَرّاً وَ لا مُقاماً لکِنَّکَ تَقَدَّسَتْ اَسْماَّؤُکَ اَقْسَمْتَ اَنْ تَمْلاَها مِنَ الْکافِرینَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنّاسِ اَجْمَعینَ وَ اَنْ تُخَلِّدَ فیهَا الْمُعانِدینَ وَ اَنْتَ جَلَّ ثَناؤُکَ قُلْتَ مُبْتَدِئاً وَ تَطَوَّلْتَ بِالاِْنْعامِ مُتَکَرِّماً:
پس به یقین مىدانم که اگر فرمانت در به عذاب کشیدن منکران نبود و حکمت به همیشگى بودن دشمنانت در آتش صادر نمىشد،هر آینه سرتاسر دوزخ را سرد و سلامت مىکردى و براى احدى در انجا قرار و جایگاهى نبود،امّا تو که مقدّس است نامهایت سوگند یاد کردى که دوزخ را از همه کافران چه پرى و چه آدمى پر سازى و ستیزهجویان را در انجا همیشگى و جاودانه بدارى و هم تو-که ثنایت برجسته و والا است-به این گفته ابتدا کردى و با نعمتهایت کریمانه تفضّل فرمودى که
اَفَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ اِلهى وَ سَیِّدى فَاَسْئَلُکَ بِالْقُدْرَةِ الَّتى قَدَّرْتَها وَ بِالْقَضِیَّةِ الَّتى حَتَمْتَها وَ حَکَمْتَها وَ غَلَبْتَ مَنْ عَلَیْهِ اَجْرَیْتَها اَنْ تَهَبَ لى فى هذِهِ اللَّیْلَةِ وَ فى هذِهِ السّاعَةِ کُلَّ جُرْمٍ اَجْرَمْتُهُ وَ کُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ وَ کُلَّ قَبِیحٍ اَسْرَرْتُهُ وَ کُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ کَتَمْتُهُ اَوْ اَعْلَنْتُهُ اَخْفَیْتُهُ اَوْ اَظْهَرْتُهُ وَ کُلَّ سَیِّئَةٍ اَمَرْتَ بِاِثْباتِهَا الْکِرامَ الْکاتِبینَ
«آیا مؤمن همانند فاسق است؟نه،مساوى نیستند»اى خدا و سرور من،از تو خواستارم به قدرتى که مقدّر نمودى و به فرمانى که حتمیتش دادى و بر همه استوارش نمودى و بر کسىکه بر او اجرایش کردى چیره ساختى که در این شب و در این ساعت بر من ببخشى هر جرمى که مرتکب شدم و هر گناهى که به آن آلوده گشتم و هر کار زشتى را که پنهان ساختم و هر نادانى که آن را بکار گرفتم خواه پنهان کردم یا آشکار،نهان ساختم یا عیان و هر کار زشتى که دستور ثبت آن را به نویسندگان بزرگوار دادى
الَّذینَ وَکَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ ما یَکُونُ مِنّى وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَىَّ مَعَ جَوارِحى وَ کُنْتَ اَنْتَ الرَّقیبَ عَلَىَّ مِنْ وَراَّئِهِمْ وَالشّاهِدَ لِما خَفِىَ عَنْهُمْ وَ بِرَحْمَتِکَ اَخْفَیْتَهُ وَ بِفَضْلِکَ سَتَرْتَهُ وَ اَنْ تُوَفِّرَ حَظّى مِنْ کُلِّ خَیْرٍ اَنْزَلْتَهُ اَوْ اِحْسانٍ فَضَّلْتَهُ اَوْ بِرٍّ نَشَرْتَهُ اَوْ رِزْقٍ بَسَطْتَهُ اَوْ ذَنْبٍ تَغْفِرُهُ اَوْ خَطَاءٍ تَسْتُرُهُ یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ
آنانکه بر ضبط آنچه از من سر زند گماشتى و آنان را نیز گواهانى بر من قرار دادى علاوه بر اعضایم و خود فراتر از آنها مراقب من بودى و شاهد بر آنچه که از آنان پنهان ماند و به یقین با رحمتت پنهان ساختى و با فضلت پوشاندى و اینکه از تو مىخواهم از هرچیزىکه نازل کردى یا احسانى که تفضّل نمودى یا برّ و نیکى که گستردى یا رزقى که پراکندى یا گناهى که بیامرزى یا خطایى که بپوشانى،پرورگارا،پروردگارا،پروردگارا!
یا اِلهى وَ سَیِّدى وَ مَوْلاىَ وَ مالِکَ رِقّى یا مَنْ بِیَدِهِ ناصِیَتى یا عَلیماً بِضُرّى وَ مَسْکَنَتى یا خَبیراً بِفَقْرى وَ فاقَتى یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ اَسْئَلُکَ بِحَقِّکَ وَ قُدْسِکَ وَ اَعْظَمِ صِفاتِکَ وَ اَسْماَّئِکَ اَنْ تَجْعَلَ اَوْقاتى مِنَ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ بِذِکْرِکَ مَعْمُورَةً وَ بِخِدْمَتِکَ مَوْصُولَةً
اى خداى من اى سرور من،اى مولاى من و اختیار دارم،اى کسىکه مهارم به دست اوست،اى آگاه از پریشانى و ناتوانىام اى داناى تهیدستى و نادارىام،پروردگارا!پروردگارا!پروردگارا!از تو درخواست مىکنم به حقّت و قدست و بزرگترین صفات و نامهایت که همه اوقاتم را از شب و روز به یادت آباد کنى و به خدمتگزاریت پیوسته بدارى
وَ اَعْمالى عِنْدَکَ مَقْبُولَةً حَتّى تَکُونَ اَعْمالى وَ اَوْرادى کُلُّها وِرْداً واحِداً وَ حالى فى خِدْمَتِکَ سَرْمَداً یا سَیِّدى یا مَنْ عَلَیْهِ مُعَوَّلى یا مَنْ اِلَیْهِ شَکَوْتُ اَحْوالى یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ قَوِّ عَلى خِدْمَتِکَ جَوارِحى وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزیمَةِ جَوانِحى وَ هَبْ لِىَ الْجِدَّ فى خَشْیَتِکَ وَالدَّوامَ فِى الاِْتِّصالِ بِخِدْمَتِکَ حَتّى اَسْرَحَ اِلَیْکَ فى مَیادینِ السّابِقینَ
و اعمالم را در پیشگاهت قبول فرمایى تا آنکه اعمال و اورادم هماهنگ،همسو و همواره باشد و حالم در خدمت تو پاینده گردد،اى سرور من،اى آنکه بر او تکیه دارم،اى آنکه شکوه حالم را تنها به سوى او برم،اى پروردگارم،اى پروردگارم،اى پروردگارم اعضایم را در راه خدمتت نیرو بخش و دلم را بر عزم و همّت محکم کن،و کوشش در راستاى پروایت و دوام در پیوستن به خدمتت را به من ارزانى دار تا به سویت برانم در میدانهاى پیشتازان
وَ اُسْرِعَ اِلَیْکَ فِى الْبارِزینَ وَ اَشْتاقَ اِلى قُرْبِکَ فِى الْمُشْتاقینَ وَ اَدْنُوَ مِنْکَ دُنُوَّ الْمُخْلِصینَ وَ اَخافَکَ مَخافَةَ الْمُوقِنینَ وَ اَجْتَمِعَ فى جِوارِکَ مَعَ الْمُؤْمِنینَ اَللّهُمَّ وَ مَنْ اَرادَنى بِسُوَّءٍ فَاَرِدْهُ وَ مَنْ کادَنى فَکِدْهُ وَاجْعَلْنى مِنْ اَحْسَنِ عَبیدِکَ نَصیباً عِنْدَکَ وَ اَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْکَ وَ اَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیْکَ فَاِنَّهُ لا یُنالُ ذلِکَ اِلاّ بِفَضْلِکَ وَ جُدْلى بِجُودِکَ وَاعْطِفْ عَلَىَّ بِمَجْدِکَ
و به سویت بشتابم در میان شتابندگان و به کوى قربت آیم در میان مشتاقان و همانند مخلصان به تو نزدیک شوم و چون یقین آوردگان از جاه تو بهراسم و با اهل ایمان در جوارت گرد آیم.خدایا! هرکس مرا به بدى قصد کند تو قصدش کن،و هرکس با من مکر ورزد تو با او مکر کن،و مرا از بهرهمندترین بندگانت نزد خود،و نزدیکترینشان در منزلت به تو و مخصوصترینشان در رتبه به پیشگاهت بگردان،زیرا این همه به دست نیاید جز به فضل تو،خدایا! با جودت به من جود کن و با بزرگواریت به من نظر کن
وَاحْفَظْنى بِرَحْمَتِکَ وَاجْعَلْ لِسانى بِذِکْرِکَ لَهِجاً وَ قَلْبى بِحُبِّکَ مُتَیَّماً وَ مُنَّ عَلَىَّ بِحُسْنِ اِجابَتِکَ وَ اَقِلْنى عَثْرَتى وَاغْفِرْ زَلَّتى فَاِنَّکَ قَضَیْتَ عَلى عِبادِکَ بِعِبادَتِکَ وَ اَمَرْتَهُمْ بِدُعاَّئِکَ وَ ضَمِنْتَ لَهُمُ الاِْجابَةَ فَاِلَیْکَ یا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهى وَ اِلَیْکَ یا رَبِّ مَدَدْتُ یَدى فَبِعِزَّتِکَ اسْتَجِبْ لى دُعاَّئى وَ بَلِّغْنى مُناىَ وَ لا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِکَ رَجاَّئى وَاکْفِنى شَرَّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ مِنْ اَعْدآئى
و با رحمتت مرا نگاهدار و زبانم را به ذکرت گویا کن،و دلم را به محبتت شیفته و شیدا فرا و بر من منّت گذار با پاسخ نیکویت و لغزشم را نادیده انگار و گناهم را ببخش،زیرا تو بندگانت را به بندگى فرمان دادى و به دعا و درخواست از خود امر کردى و اجابت دعا را براى آنان ضامن شدى،پس اى پروردگار من تنها روى به سوى تو داشتم و دستم را تنها به جانب تو دراز کردم،پس تو را به عزّتت سوگند مىدهم که دعایم را اجابت کنى و مرا به آرزویم برسانى،و امیدم را از فضلت ناامید نکنى،و شرّ دشمنانم را از پرى و آدمى از من کفایت کنى،
یا سَریعَ الرِّضا اِغْفِرْ لِمَنْ لا یَمْلِکُ اِلا الدُّعاَّءَ فَاِنَّکَ فَعّالٌ لِما تَشاَّءُ یا مَنِ اسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفاَّءٌ وَ طاعَتُهُ غِنىً اِرْحَمْ مَنْ رَأسُ مالِهِ الرَّجاَّءُ وَ سِلاحُهُ الْبُکاَّءُ یا سابِغَ النِّعَمِ یا دافِعَ النِّقَمِ یا نُورَ الْمُسْتَوْحِشینَ فِى الظُّلَمِ یا عالِماً لا یُعَلَّمُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَافْعَلْ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ صَلَّى اللّهُ عَلى رَسُولِهِ وَالاْئِمَّةِ الْمَیامینَ مِنْ الِهِ وَ سَلَّمَ تَسْلیماً کَثیراً
اى خدایى که زود از بندهات خشنود مىشوى،بیامرز آن را که جز دعا چیزى ندارد،همانا تو هرچه بخواهى انجام مىدهى،اى آنکه نامش دوا و یادش شفا و طاعتش توانگرى است،رحم کن به کسىکه سرمایهاش امید و سازوبرگش اشکریزان است،اى فروریزنده نعمتها اى دورکننده بلاها،اى روشنىبخش وحشتزدگان در تاریکیها،اى داناى ناآموخته بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و با من چنان کن تو را شاید،و درود و سلام فراوان خدا بر پیامبرش و بر امامان خجسته از خاندانش.
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتى وَسِعَتْ کُلَّ شَىْءٍ وَ بِقُوَّتِکَ الَّتى قَهَرْتَ بِها کُلَّشَىْءٍ وَ خَضَعَ لَها کُلُّ شَىْءٍ وَ ذَلَّ لَها کُلُّ شَىْءٍ وَ بِجَبَرُوتِکَ الَّتى غَلَبْتَ بِها کُلَّ شَىْءٍ وَ بِعِزَّتِکَ الَّتى لا یَقُومُ لَها شَىْءٌ وَ بِعَظَمَتِکَ الَّتى مَلاَتْ کُلَّ شَىْءٍ وَ بِسُلْطانِکَ الَّذى عَلا کُلَّشَىْءٍ وَ بِوَجْهِکَ الْباقى بَعْدَ فَناَّءِ کُلِّشَىْءٍ وَ بِأَسْمائِکَ الَّتى مَلاَتْ اَرْکانَ کُلِّشَىْءٍ وَ بِعِلْمِکَ الَّذى اَحاطَ بِکُلِّشَىْءٍ وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذى اَضاَّءَ لَهُ کُلُّشىْءٍ