شعر روز عرفه
امروز به کوی تو گرفتار زیاد است
مثل من شرمنده گنهکار زیاد است
اما کرم توست که بسیار زیاد است
بخشندگی ات حضرت ستار زیاد است
در کوی وفا شاه و گدا فرق ندارند
وقت کرم تو فقرا فرق ندارند
خواندی تو دگر بار به کویت همگان را
هرکس که به سرمایه ی خود دیده زیان را
یا داده ز کف فرصت ماه رمضان را
با خویش بیارد دل و جان نگران را
گفتی که گناه دل پر آه ببخشی
امروز به اندازه ی یک ماه ببخشی
بعد از رمضان رشته ی خود با تو بریدم
من هرچه کشیدم فقط از خویش کشیدم
روز عرفه آمد و شد تازه امیدم
آغوش گشودی که به سوی تو دویدم
من آمده ام باز توانم بده امروز
اصلا تو بیا راه نشانم بده امروز
آفت زده بر حاصل من بار ندارد
این بار به غیر از تو خریدار ندارد
این بنده خودش آمده پس جار ندارد
اصلا زمین خورده که آزار ندارد
بر آنکه زمین خورده جفا را نپسندند
رفتم همه جا جز تو گدا را نپسندند
حالا که من افتاده ام از نام و نشان ها
حالا که نشستم ز فراغت به فغان ها
مگذار بیفتد سخنم روی زبان ها
مگذار شود فاش ز من راز نهان ها
من آبرویم در خطر افتاده نظر کن
حالا که گدا پشت در افتاده نظر کن
هر چند ندیدم ز دعایم اثراتی
نه حال بکا دارم و نه حال صلاتی
من را برسانید به یار عرفاتی
جز عشق حسین نیست مرا راه نجاتی
شرمنده کند باز مرا از کرم خود
ما را به سلامی ببرد در حرم خود
این قدر مگو از لب و دندان دُر افشان
این قدر مده شرح ز گیسوی پریشان
خواهر شده از لحن دعای تو هراسان
برگرد مدینه مرو کوفه حسین جان
ترسم که کسی بشکند آئینه ات آقا
یا آنکه نشیند به روی سینه ات آقا
گفتم عرفه فرصت دیدار مهیاست
هر ساعت این روز خبر دار ز آقاست
خوش آنکه دلش هم نفس یوسف زهراست
اما همه ی عشق فقط روضه ی سقاست
در روضه ی او عطر گل یاس بیاید
خود گفته که در روضه ی عباس بیاید
اشعار مناجات با خدا ,شعر عرفه
عرفه وقتی میادبوی محرم میرسه
بوی آه وناله وگریه وماتم میرسهذکرهرعاشق دیونه میشه به شوروشینالسلام وعلی الحسینوعلی علی ابن الحسینوعلی اولادالحسینوعلی اصحاب الحسین
عرفه وقتی میاد دلا رو ماتم میگیره
دیگه ازفردادل فاطمه روغم میگیرهدیگه پرمیزنه دلهاسوی بین الحرمینالسلام علی الحسینوعلی علی ابن الحسینوعلی اولادالحسینوعلی اصحاب الحسین
عرفه وقتی میاد دلامیشه عزاخونهدیگه ازفردادل دیونه هاروضه خونهداره کم کم میرسه عزای شاه عالمینالسلام علی الحسینوعلی علی ابن لحسینوعلی اولادالحسینوعلی اصحاب الحسین
اشعار مناجات با خدا
عـرفـه آمــده و بـاز صـدایم کردی
میهمـان حـرمِ جود و سخـایم کردی
فرصت دیگری آمـد که مـرا عفو کنیتا ببخشی گنهـم را تو صدایم کردی
دل ما را بسوی خویش کشیدی یا رببـاز از پنجـۀ این نفس رهایم کردی
تا نیارم به سوی هیچ کسی روی نیـازبـر در رحمت و امیـد گــدایم کردی
کرمت هیچ مرا فـرصت گفتـار نـدادهرچه می خواستم ای دوست عطایم کردی
حـالم ازحال دعـای عـرفه بخشیدیبـا چنین حـال تو راهی منـایم کردی
گفتی اوّل نظرت هست به زوار حسینعـاشق و شیفتــۀ کـرببـلایم کردی
چـون سبکبـال شـدم تا حرم کرببلاهمـره و همسفـر پیک صبایم کردی
کـربـلا گفتم و فریاد ز جانم برخاستشکـرلله کـه چنین غرق نوایم کردی
همره زمـزم اشکی که مرا بخشیـدیحاجی کعبــه ایمــان و وفایم کردی
چون «وفائی» تو مرا عشق و سعادت دادیتا که مشغـول مناجات و دعایم کردی
گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته