یاسین
yasin.fileon.ir

اشعار عرفه امام حسین

نویسنده : معین | زمان انتشار : 13 دی 1399 ساعت 16:49

خبرگزاری مهر گروه فرهنگ:مرور اشعار آئینی نشان می دهد که روز نهم ماه ذیحجه الحرام به عنوان روز عرفه و وقوف در صحرای عرفات برای حجاج بیت الله الحرام، روزی بسیار مهم برای توبه به درگاه الهی است؛ چراکه خداوند در این روز، نفحات رحمت خود را به سوی خلائق نازل می کند.

از این رو بر آن شدیم تا نگاهی هر چند گذرا به شعر شاعران درباره این روز مبارک داشته باشیم.

یکی از شاعرانی که در این موضوع شعر دارد، علیرضا قزوه است که عشق را، دعای عرفه می داند و می سراید:

      کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات
      دست ما را برساند به دعای عرفات

      موسی من تو به دنبال کدامین خضری؟
      گوشه ی چشم تو ابری ست پر از آب حیات

      خوش به حال شهدایی که نمردند هنوز
      که دلی دارند بشکسته تر از پیر هرات  

      نیست جز از جگر خونی شان این همه گل
      نیست جز از نفس زخمی شان این برکات

      یا حسین ابن علی! عشق، دعای عرفه ست
      عشق آن عشق که بیرون بردم از ظلمات

      پشت بر کعبه نکردی که چنان ابراهیم
      به منا با سر رفتی پی رمی جمرات

      به منا رفتی و قنداقه ی توحید به دست
      تا بری باشی از ملعبه ی لات و منات

      تو همه اصل و اصولی تو همه فرع و فروع
      تو همه حج و جهادی تو همه صوم و صلات

      ظاهر و باطن تو نیست به جز جلوه حق
      که هم آیین صفاتی و هم آیینه ی ذات

      مرحبا آجرک الله بزرگا مردا
      نیست در دست تو جز نسخه ی حاجات و برات

      شعر ناقابل من چیست که نذر تو شود
      جان ناقابل من چیست که گویم به فدات

      تو کدامین غزلی عطر کدامین ازلی؟
      از تو گفتن نتوانند چرا این کلمات؟

      جبل الرحمه همین جاست همین جا که تویی
      پای این سفره که نور است و سلام و صلوات
     و اینک ترانه ای از رحمان نوازنی را از نظر می گذرانیم که در آن، بخشش پروردگار در روز عرفه، رسم و رسومی قدیمی دانسته شده است:

      ظهر زیبای وقوفه، یه وقوف آفتابی
      یه وقوف عاشقونه زیر آسمون آبی

      عرفات چشش به راهه تا وقوفتو ببینه
      تا که یک لحظه کنار صاحب خودش بشینه

      ظهر زیبای وقوفه کاش منم وقف شما شم
      تا یه صبح عید قربون نذر آقای منا شم

      من نشستم اینجا مثل یه گدای سر راهی
      بین این همه سفید پوش با لباس روسیاهی

      میگن امروز عرفاته گدایی فعل حرومه
      آخه بخشیدن تو این روز از قدیم رسم و رسومه

      بزار یک کم خودمونی درد دل کنم دوباره
      بزار تو شبای تارم بریزم یه کم ستاره

      گناهام بس که زیاده کی میتونه بشماره؟
      چاره ای برام بساز تا هی بهم نگن بیچاره!

      خاک عالم تو سر من که بیچاره ی گناهم
      جوونیم هزینه شد، رفت، تو اجاره ی گناهم

      کمک کن که دوباره سر سجاده بشینم
      تا زیر این آسمونا یک کم افتاده بشینم

      دست بکش به روی چشمام هوس نگاتو کردم
      یه پر و بالی بده که دوباره هواتو کردم

      دستمو بگیر بلند شم قصد کربلاتو کردم
      هوس بارون گریه توی روضه هاتو کردم

و اما یوسف رحیمی هم درباره این روز عزیز و بزرگ چند رباعی دارد:

چون ابر سیاهی شده ‌سنگین، بارماینگونه ز ‌شرمساری ام، می‌ بارم

جود و کرم ات امیدوارم ‌کرده
ورنه به چه روی ‌من به تو روی آرم

***

هر لحظه و دم به دم، ظَلَمتُ نَفسی
من ماندم و بار غم، ظَلَمتُ نَفسی

گفتی که اگر توبه شکستی بازآ
صد بار شکسته ام، ظَلَمتُ نَفسی

***

بی توشه و زاد راه، ما لا اَبکیرویم ز گنه ‌سیاه، ما لا اَبکی

در نامه ی اعمال ‌من ‌سرگشته
یک ‌حُسن نمانده، آه، ما لا اَبکِی

***

من آمده ‌ام ‌توشه ‌ای ‌از ‌آهم ‌دهسوز ‌نفس و اشک ‌سحرگاهم ده

هر چند ‌تمام کرده ‌ای ‌نعمت را
یک بار دگر به کربلا راهم ده

اکنون نوبت به ژولیده نیشابوری و شعر او می رسد که در آن، اشاره ای به فرصت روز عرفه پس از شب و روز قدر دارد:

قربان چشم یار که مانده به راه من
از دور هم به سوی تو باشد نگاه من

من از قرارگاه شب قدر آمدم
حالا غروب مزدلفه شد پناه من

بیچاره می شوم اگر از تو جدا شوم 
دستم بگیر ای غم تو تکیه گاه من

دارم امید، یک عرفه مَحرمم کنی
با من بگو بیا که تویی از سپاه من

هر قدر طی کنم به تو جانا نمیرسم
آخر بگو که چه باشد گناه من

این دیده خیمه گاه علمدار کربلاست 
آقا بزن قدم تو در این خیمه گاه من

و آنچه در ادامه می آید، شعر محمد فردوسی است و بحث مهم توبه و یاد و نام امام حسین (ع) در این روز بزرگ:

در پیشگاه قدسی تو ای خدای من
می دانم اینکه رنگ ندارد حنای من

از بس که توبه کردم و توبه شکسته ام
چنگی به دل نمی زند این توبه های من

با اینکه مُهر خاتمه خورده به نار تو
آزاد و خودسر است عنان هوای من

یا رب ببین که از سر تکرار معصیت
دیگر شکسته قُبح معاصی برای من

گر تو مرا رها کنی از دست می روم
بی لطف تو شود دل دوزخ سرای من

سوگند می خورم به مقام ربوبیت
جز آستان تو نبوَد التجای من

آن فطرسم که در پی قنداقه آمدم
یعنی شکسته بال و پر ربّنای من

امشب بیا به خاطر ارباب بی کفن
منّت گذار و درگذر از این خطای من

جان حسین، روزی ما را رقم بزن
امضا نمای تذکره ی کربلای من

و اما قاسم نعمتی در شعر خود، امام حسین (ع)را مورد خطاب قرار می دهد و می سراید:

 ای نگار عرفاتی لک لبیک حسین
چشمه ی آب حیاتی لک لبیک حسین

خط پیشانی تو مظهر وجه اللهی
بس که مستغرق ذاتی لک لبیک حسین

ز ازل بندگی ام نوکری خانه توست
حقا ارباب صفاتی لک لبیک حسین

بین طوفان گنه غرق شدم کاری کن
ای که کشتی نجاتی لک لبیک حسین

کاش سر تا به قدم گریه شوم آب شوم
تو قتیل العبراتی لک لبیک حسین

باز از قافله کرب و بلا جا ماندم
کن عطا برگ براتی لک لبیک حسین

و در پایان نیز، سروده ای زیبا از پیمان طالبی را مرور می کنیم؛ باشد که هیچ نیازمند و سائلی از درگاه پروردگار در این روز بزرگ، بدون مزد و نعمت بیرون نیاید:

اندوه درد و رنج، درمانده
با دلی پرگناه آمده ام

این منم؛ بنده ای خطاکارم
خسته و روسیاه آمده ام

این منم آنکه بعد مدتها
عقل او یادی از جنون کرده

نوکری بد که با گناهانش
قلب ارباب خویش خون کرده

داد و فریاد می زنم اینجا
تا که شاید توجّهت را جلب

بس که کردم گناه آخرسر
اندک اندک شدم قسی القلب

سفره گسترده و برای من
لقمه ای از کرم نمی آید

اشک من توی چشم زندانی ست
در دعا گریه ام نمی آید

سائلان را ز خانه رد کردن
تو خودت گفته ای که ننگین است

دست من سوی تو دراز شده
ما گدائیم، شغلمان این است

هرچه کردی گناه بود ای دل!
گاه با نیت ثواب اما

آبرویم چو آب از کف رفت
خانه ات، خانه ات خراب اما

من کبوتر، سپید زاده شدم
که مرا غرق در سیاهی کرد

مهربان! با تمام این اوصاف
با من خسته دل چه خواهی کرد؟