یاسین
yasin.fileon.ir

معجزه دیدید

نویسنده : سمانه KZ | زمان انتشار : 12 مرداد 1400 ساعت 00:55

تبسم159

عضویت: 1392/12/13

تعداد پست: 2558

بله حرم امام رضا بودم یه بیمار فلج شفا گرفت و خادم ها میبردنش از جلوی ما رد شد و گریه میکرد

بارانااااااااا

عضویت: 1397/09/16

تعداد پست: 1120

اره تو روستا پدری من ی خانم 35,ساله سکته می‌کنه و گواهی فوتش صادر میشه روز تشییع جنازه اش زنده میشه الان 10سال از اون موضوع میگذره و اون روز ب روز جون تر میشه

تبسم159

عضویت: 1392/12/13

تعداد پست: 2558

یبارم تو جاده بودیم شوهرم یه لحظه حواسش پرت شد از جاده افتادیم پایین ،کلی تیر برق بود و کلی پرتگاه با اینکه ماشین چند بار برخورد کرد با تپه و چرخید دور خودش، ولی ما اصلا طوریمون نشد ماشین فقط یه لاستیکش پنجر شد، بعد هرکی میدوید سمتمون تعجب میکرد که ما طوزیمون نشده

شبنم_از_قبیله_باران

عضویت: 1397/01/29

تعداد پست: 4539

معجزه که نه ولی چند وقت پیش یکی رو گفتم پاش بشکنه الهی زیادم جدی نگفتم ها یعنی اگه پاش میشکست خوشحال نمیشدم ولی به یه هفته نکشید پای شوهرم شکست دیگه حتی اگه نفرین به حق هم باشه جرات نفرین ندارم

چشم_رنگی_کوچک

عضویت: 1397/07/12

تعداد پست: 4047

پسرداییم روزاربعین توخونه تنهابود۵سالش بود ازپنجره اتاقش میخواستهوبیرونوببینه ازطبقه دوم افتاده بودتوکوچه وداییم ایناکه رسیده بودن خونه دیده بودن بچه نیست رفته بودتوکوچه دیدن داره میره خونه بابابزرگم دکترا خیلی تعجب کرده بودن چون حتی یه خش کوچیمم روپاش نیوفتاده بود،خودش بااون سن کمش میگفت مامانی به خدایکی بغلم کرد گذاشتم روزمین بچه ی دروغگوییم نیست خیلی ماهه

خداجون ممنون بابت سلامتیه پسرم?

pesteh_2

عضویت: 1396/07/22

تعداد پست: 28740

همینکه تونستم از همسرم طلاق بگیرم خودش معجزس

mastani_poi

عضویت: 1397/09/26

تعداد پست: 2470

عاره من یکبار یک امتحانی داشتم هیچی نخونده بودم چون اصلا اون درس و سر کلاس نبودم استادم باهام به شدت لج بود میدونستم میفتم وقتی امتحان دادم ناخودآگاه از خدا کمک خواستم با اینکه زیاد معتقد نیستم اما یک هو همه کتاب انگار اومد تو مغزم بالاترین نمره کلاسم شدم 

اگر به صلیب کشیده شده ای مسیح باش نه مترسک   

selene

عضویت: 1397/04/06

تعداد پست: 26764

آره چندین بار. اخریش همین دوسه روز پیش بود.

چه بسا سخنی که چون شمشیر ،برنده است....مراقب شمشیر زبونمون باشیم 

eli9797

عضویت: 1397/09/15

تعداد پست: 245

یکی دیگم هست?

یه دختری بود ۲۲سالش بود باحال بد آوردنش بیمارستان،از پشت بوم سه طبقه!خودشو انداخته بود پایین.شیشه مصرف کرده بود و توهم زده بود.باردار بود ۶ماهه!

فقط فقط مچ پاش شکسته بود"اما به طرز خیلی فجیعی"و بچش سالم بود

بعد میخواستیم ازش گرافی بگیریم اجازه نمیداد روش روپوش سربی بندازیم میگفت میخوام بچم بمیره"مجرد بود و باردار شده بود"

ما هم حریفش نشدیم و بارضایت خودش ننداختیم روپوش رو

کلی هم عکس و سی تی ازش گرفتن بخاطر اینکه پاش بدجور شکسته بود،دوماهم با این وضعش عملش کردن دوسه بار

ما گفتیم بیچاره بچش دیگه نابود شد.

بعد چندماه"۶ماه فکرکنم"مامانش که خیلی خانوم متینی بود با یه بچه تو بغل اومد گزارش عکسای دخترشو بگیره،گفتیم دخترتون چی شد اخرش؟گفت خوب شده پاش و اینم نی نیشه?

میگفت همه آزمایشاش سالم بوده

بابای دختره هم رفتن اون پسر"پدربچه"رو پیدا کردن و الان اون دوتا سرزندگیشونن

دخترشم ترک کرده بود شیشه رو