یاسین
yasin.fileon.ir

خاطره ای از توسل به حضرت زهرا

نویسنده : سمانه KZ | زمان انتشار : 05 اسفند 1400 ساعت 15:48

skoot

عضویت: 1397/12/21

تعداد پست: 5894

این حرفو نزن گلم.

یاد ی خاطره افتادم...

ی روز با دلی شکسته رفتم شلمچه ی حاجت داشتم توی ورق کاغذ نوشتم و تو طلاییه خاکش کردم.گفتم هرکی زیر این خاک خوابیده جواب منوبده.

عشقم ک برام حکم زندگیو داشت رهام کرده بود بارفتنش کمرم شکست حاجتم برگشتن اون بود.داشتن اون بود خواستن اون بود..

۳شب پشت سرهم  خواب ی بانوی چادرسفیدی رو دیدم ک پاکت نامه ای تو دستش بود و بالبخند بهم نداد.

و من هرگز اون حاجت رو نگرفتم.۱۰سال سوختم و گداختم مث شمع.ولی  خب قسمتم نبوددل من باورنمیکرد.

امیدوارم شما به حاجات تون برسید. 

برای حاجتم یه صلوات میفرستید؟ممنونم شک ندارم که ب لطف خدای بزرگ بزودی زود ،یه خانم معلم میشم ان شا الله