یاسین
yasin.fileon.ir

گریزهای کوتاه دعای ندبه

نویسنده : سمانه KZ | زمان انتشار : 01 فروردین 1401 ساعت 21:33

* گریزهای دعای ندبه*

 گریزشماره یک دعای ندبه

....مودتهم فی کتابک...

آی ندبه خونها ! آی محبین اهل بیت (ع) ! آی شیعیان علی(ع) خوشا به سعادتتون که محبت محمــد (ص) و آلش در قلب شما نفوذ داره ! بخدا این محبت ، آتش جهنمو خاموش میکنه ! این محبت دو طرفه است ، اهل بیت (ع) هم شما رو دوست دارند ، دلشون برای شما تنگ میشه ! اون شیعه بعد از نماز ، از شدت محبتی که به علی (ع) داشت رفت جلوی در مسجا ایستاد تا یه بار دیگه آقاشو ببینه همینکه امیرالمومنین (ع) اومد فرمودند کجا بودی ما هم دلمون برای دیدن شما تنگ میشه ! خوشا به حال اونایی که امام زمانشون بهشون بگه کجا بودی دلتنگت بودم  ! آی شیعیان علی ! روز قیامت این اهل بیت (ع) هستند که دنبال شیعیانشون می گردند. روز قیامت خانم فاطمهء زهرا (ع) دنبال شیعیانش میگرده آخه دلش نمیاد شیعیانش ترس وهراسی داشته باشند آخه مادره نمیتونه ببینه شیعیانش وحشت زده باشند !

* آی کسانی که هر هفته صبح جمعه با عشق به اهل بیت(ع) مؤدبانه می آیید در خونه امام زمان(ع) می نشینید وبا امام زمانتون نجوا می کنید! من بیچاره هر وقت میام در خونه مهدی فاطمه(ع) به خاطر قلب سیاهی که زباله دان گناه شده روی نگاه کردن به امام زمانم رو ندارم آخه زباله دان که نگاه کردن نداره همیشه از این دل آلوده و آغشته به گناه زجر می کشم ، اما یابن الحسن آقا جانم درسته که قلبم آلوده است و زباله دان معصیت شده اما اگر خوب به گوشه دلم نگاه کنی هر هفته بخاطر چیزای قشنگی که گوشه دلمه راه میفتم میام در خونه ات اگه قشنگ نگاه کنی می بینی گوشه ی دلم مهر حسینه ، گوشه ی دلم محبت زهراست، مهر علی (ع) و عباس و زینبه ! گوشه ی قلبم محبت اهل بیت (ع) موج میزنه !همین محبت هاست که نمیذاره قلبم برای همیشه ازکار بیافته ،هنوز قلبم جان داره ، هنوز امید داره که یه روزی خدایی و امام زمانی بشه ! خدایا ! خیلی ازت ممنونم که این نعمتو از ازل تو قلبم گذاشتی ، اگه این نعمت رو تو دلم نمیذاشتی  اصلا" نمی تونستم برای سیلی خوردن مادرم وسط کوچه ، دق کنم اگه این محبت رو تو دلم قرار نمیدادی برام مهم نبود که تو گودال قتلگاه چه بر سر حسین (ع) اومد! برام مهم نبود که بچه های حسین (ع) رو کتک زدند، از وقتی عشق عباس رو تو دلم جا دادی حتی برای مشک عباس (ع) هم روضه میخونم و گریه می کنم چه برسه به اینکه بشنوم تیر به چشمان عباس (ع) زدند، عمود آهنین به فرق مبارکش زدند ، دستانشو قطع کردند اگه اینا رو بشنوم طاقت نمیارم براش می میرم !

گریزشماره دو ، دعای ندبه

اللهم وال من والاه...

آی شیعیان علی (ع) آی محبین امیرالمومنین(ع) آی دوستداران علی بن ابیطالب(ع) خیالتون راحت باشه ، خدا شما رو دوست داره ، روز قیامت همهء شما رو یاری میکنه ، مطمئن باشید نمیذاره اصلا" شما خوار و ذلیل شوید، یقین داشته باشید که شما رو از فرع و وحشت روز قیامت نجات میده ! چرا این حرف رو میزنم ؟ چون پیامبر (ص) برای شما دعا کرده فرموده : خدایا  کسی که علی (ع) رو یاری کرد تو هم یاریش کن ذلیلش نکن! مگر غیر از اینه ؟ شما که علی (ع) رو خوار و ذلیل نکردید ، شما که در حق علی (ع) بدی نکردید ، شما که درحق همسر و بچه هاش بدی نکردید ! شما که تو کوچه به صورت مادر زینب(س) سیلی نزدید ! شما که دستان علی (ع) رو با طناب نبستید ، شما که زینبشو تازیانه نزدید ،شما وقتی حسین (ع) تو گودال قتلگاه دست و پا میزد هلهله و پای کوبی نکردید ! پس مطمئن باشید حتما" خدا شما رو یاری میکنه ، تنها کاری که کردید این بود که وقتی اسم کوچه ی بنی هاشم رو شنیدید دق کردید، به سر و صورت خود زدید وقتی شنیدید یه نامردی لگد به در زد و پهلوی مادرمون شکست، خون به دلتون شد ، وقتی شنیدید بین اون همه آدمی که تو کوچه بنی هاشم جمع شدند تا خانه ی زهرا (س) رو آتش بزنند یک مرد پیدا نشد تا داد بزنه روی دلتون غصه نشست و رنجیدید! آی مردم ! آی محبین فاطمه ! روز قیامت ، رسول خدا (ص) ضامن نجات شماست خوشا به حالتون !

گریزشماره سه ،دعای ندبه

انا مدینة العلم و علی بابها.

پیامبر (ص) شهر علم و علی (ع) باب شهر علم است ، بجای اینکه از این در ، باتواضع و خشوع وارد شوند و از محضر امیرالمومنین (ع) راههای آسمان رو یاد بگیرند بجای اینکه از معدن علم وکمال و عصمت و عبودیت و از امامی که علم تمام ذرات عالم هستی در سینه او بود بهره ببرند با هیزم وآتش اومدند در خونه اش ، باب مدینه علم رو آتش زدند، همسرش رو کتک زدند !خدا لعنتشون کنه ! هنوز مرکب وصیت نامه رسول (ص) خشک نشده بود هجوم آوردند و جلوی چشم زینب (س) چند ساله مادرشو سیلی زدند ؟ امان از دل زینب ! چه خوب شد دل زینب ! باید زینب (س)به آتش و سیلی و تازیانه و کتک خوردن عادت کنه ، تو کربلا هم خیمه ها رو آتش زدند هم سیلی زدند هم استخوانهای حسینو زیرسم اسبان شکستند، زینب (س) تو کوچه بنی هاشم به سر زنان به سمت مادر می دوید تو کربلا هم یه دفعه دیدند زینب (س) به سرزنان داره از خیمه ها بیرون می دوه هر دو دستشو روی سرگذاشته هی صدا میزنه وا محمدا  ! وا علیا !

گریزشماره چهار، دعای ندبه

...حولی فی الجنة ، و هم جیرانی.

به به چقدر لذت بخشه تو بهشت همسایه رسول خدا (ص) باشیم ! اونجا مثل پروانه دور پیامبر (ص) می گردیم چه نعمت و لذتی بالاتر از این ؟ چه لذت وخوشی بالاتر از این که در بهشت هر لحظه چهره ی نورانی رسول خدا (ص) رو نظاره گر باشیم ؟ همسایه ی رسول خدا بودن یعنی همسایه فاطمه (س) و علی (ع) و حسن وحسین (ع) بودن ، یعنی همسایه ی عباس (ع) و زینب (س) بودن یعنی همسایه اهل بیت (ع) بودن ، چرا که انبیاء و اهل بیت (ع) در بهشت همسایه ی رسول خدا (ص) هستند ، چقدر لذت بخشه هر لحظه اهل بیت (ع) رو کنارمون ببینیم اونجا راحت حسینو در کنارمون می بینیم ، اصلا"  لذت بهشت به دیدن چهره ی دلربای حسینه ! ولی آی مردم ! آی دوستداران رسول خدا (ص) یه سؤال برای من پیش اومده و اونهم اینه مگه میشه همسایه پیامبر (ص) بود و با هیزم و آتش در خانه ی دخترش فاطمه (س) رو آتش زد ؟ خدایا ! خیلی ها تو دنیا همسایه ی اهل بیت (ع) بودند خیلی ها همسایه ی علی (ع) و فاطمه (س) بودند ، خیلی ها از بچگی همسایه حسن و حسین (ع) بودند پس چرا جزء کسانی شدند که سیلی به صورت زهرا (س) زدند ؟ پس چرا پهلوی فاطمه (س) رو شکستند ؟ چرا تو گودال قتلگاه اون جور حق همسایگی رو بجا آوردند ؟ نه خدا باورم نمیشه مگه میشه همسایه ی حسین (ع) بود و سر از بدنش جدا کرد ؟ مگه میشه همسایه ی حسین (ع) بود و روی سینه ی حسین (ع) نشست ؟ خدایا ! منو به اونجایی نرسون که در برابر امامم بایستم من امروز اومدم با امام زمانم عهد ببندم با امام زمانم بیعت کنم ، این چه حرفهاییه که من دارم میشنوم ؟ آقا جان ! یابن الحسن ! شما نگاه به کسانی نکن که همسایه رسول خدا (ص) بودند و در خانه دخترش رو آتش زدند ! نگاه به اونهایی نکن که همسایه حسین (ع) بودند و زینبشو اسیر کردند ! نگاه به اونهایی نکن که زینبو تو بازار شام ، جلوی چشمان نامحرمان چرخوندند، نگاه به اون سنگ دلهایی نکن که تو بیابونا دنبال بچه های حسین (ع) می دویدند و گوشواره از گوش بچه های حسین (ع) می کشیدند ! به این مردم و عاشقان خودت نگاه کن که اومدند در خونه ات ! نگاه به این محبین خودت کن که قراره پروانه وار دورت بچرخند ! نگاه به ما شیعیانی کن که از درد فراغت داریم دق می کنیم ! یابن الحسن تو رو خدا ، خاطره ی تلخ بی وفایی مردم کوفه رو از ذهنت پاک کن ، این مردم مثل مردم کوفه نیستند که امامشونو به گودال قتلگاه بفرستند ! آخه قراره همه ی ما در رکاب شما باشیم ، قراره برات سربازی و غلامی کنیم ! آقا جان باور کن ما اون آدمهایی که خون به دل رسول خدا (ص) و علی (ع) کردند فرق داریم ! تو رو خدا دیگه بیا ! تو رو به مادرت فاطمهء زهرا (س) بیا ! خودم فدایی تو میشم ! خودم پدر و مادر و بچه هامو فدات میکنم ! خودم شبانه روز دورت میگردم ، تو رو به لبهای خشکیده ی علی اصغر (ع)  بیا ! بخدا مادرت انتظار قدمهات رو میکشه ! نذار بیشتر از این دشمنان ، ما رو سرزنش کنند ، نذار بیشتر از این بی صاحب باشیم ! نذار فکر کنند ما بی صاحب و بی اربابیم ! جان عمه سه ساله ات رقیه خاتون دیگه بیا !

گریز شماره چهار،دعای ندبه

...فلیبک الباکـــون .

این دعا رو به این دلیل ندبه نام گذاشته اند که باید برای پاکان و اهل بیت (ع) برای محمد (ص) و علی (ع) و برای حسن و حسین (ع) و زینب (س) و بچه های حسین (ع) گریه و ندبه کرد اگه میخوای ندبه خون واقعی باشی باید برای اهل بیت (ع) ناله و ضجه بزنی ! باید گریه کردن رو یاد بگیری باید یاد بگیری چجور برای امام زمانت ناله بزنی !                                  آی گریه کنان امام زمان ! آی ندبه خونها ! باید هر روز تمرین ندبه و گریه کردن برای امام زمان (ع) کنید تا وقتی صبح جمعه در خونه اش می آببد گریه کردن برای آقا براتون سخت نباشه ، شبها قبل از خواب برای غربت آقا گریه کن ! اشک بریز ! برای تنهایی امام زمانت ناله بزن ! تا یاد امام زمانو در وجودت زنده کنی ، نمیتونی برای آقات گریه کنی ،همیشه به یاد آقا باش ! مثل بچه ای که پدرشو مدتیه ندیده ! مثل بچه ای که پدرشو گم کرده گریه کن ! از رقیه یاد بگیر ! آنقدر تو خرابه ی شام گریه کرد تا باباش اومد با سر هم اومد. یابن الحسن ! منم یتیمم آقا جان ! خدا خودش فرمود : « فاما الیتیم فلا تقهر » با یتیم قهر نکن ! نکنه با من یتیم قهر کنی آقا جان !

گریزشماره پنج ، دعای ندبه

این الحسن این الحسین....

آی محبین امام زمان ! آی اونایی که دنبال مهدی فاطمه اید ! اگه میخواهید بدونید امام حسن (ع) کجاست ، اگه میخواهید بدونید حسینو بچه هاش کجا هستند برید از زینب (س) بپرسید، آخه فقط زینبه که میدونه حسنش کجاست ! زینب (س) بود که کنار برادرش حسن (ع) نظاره گر پاره های جگر بود، اگه میخوای بدونی حسین (ع) کجاست باز هم باید از زینب (س) سؤال کنید، بهتون خواهد گفت : آخرین دفعه ای که حسینو دیدم از بالای تل زینبیه بود ! به شما خواهد گفت : خودم دیدم یه ملعونی روی سینه ی برادرم نشست ! خودم دیدم با پنجه های خونی خودش ، موهای سرو صورت برادرم رو گرفته بود ، هر چه برادرم با چشماش نگداش می کرد فائده ای نداشت ، آی بمیرم خنجر رو روی حنجر گذاشت، برادرم داشت دست وپا میزد ، زمین و زمان بهم ریخت ، آسمون تیر وتار شد ! آخه دارند حسینو می کشند! آی مردم میخواهید بازم از زینب(س) سؤال کنید یا نه ؟ میخواهید بدونید بچه های حسین (ع) کجا هستند؟ «این ابناءالحسین؟»    آی گریه کنان امام زمان ! زینب (س) میدونه هرکدوم از بچه های حسین (ع) کجای بیابونا دارند فرار میکنند، آ خه تا دشمن به خیمه ها حمله کرد ، زینب (س) سراسیمه اومد خدمت امام سچاد (س) عرض کرد: برادر چه کنیم دارند به خیمه ها حمله میکنند ؟ امام سجاد (ع) فرمود: « علیکن بالفرار » به بچه های حسین (ع) بگو فرار کنند ! امان از دل دختر سه ساله ! بچـــه های حسین (ع) تو این بیابونا وحشت زده فرار میکردند ! خدا نکنه دختر بی بابا بشه ! خدا نکنه ناموس آدم به دست نامحرم کتک بخوره ! زودتر کار حسینو تموم کنید نذارید این صحنه ها رو ببینه !

گریزشماره شش ، دعای ندبه

ایــن بقـیـة الله ..

آی کسی که هر هفته صبح جمعه میای در خونه ی امام زمانت ! آی محب مهــدی فاطمه ! از اینجای دعای ندبه حواست جمع باشه ! باید آنقدر اسم آقاتو صدا بزنی باید آنقدر نام آقاتو بر زبان جاری کنی تا جواب بشنوی ! هر موقع دیدی دلت شکست معلومه جوابتو دادند باید عادت کنی به اینکه صاحبتو صدا بزنی !                                                                       هر روز باید ورد زبونت این باشه که خدایا آقای من کجاست ؟ خدایا اربابم الان کجای این عالم هستیه ؟ خدایا دلبرم کجاست ؟ خدایا مهــدی فاطمه (ع) در چه حالیه ؟ خدایا یوسف گمگشته ی من هرکجاست به سلامت دارش ! اگه عادت کنی به اینکه همیشه از خدای خودت بپرسی خدایا امام زمانم کجاست ، دیگه خودت رو گم نمی کنی ! همیشه خودتو در کنار مهدی فاطمه(ع) حس میکنی ، آرزو میکنی الان کنار مهدی فاطمه (ع) بودی ! همیشه در جستجوی آقات باش ! دغدغه ات پیدا کردن امام زمانت باشه ! چقدر بده من از خدای خودم سؤال نکنم امامم کجاست ولی نعمتم کجاست ! اربابم کجاست ! اگه آدم یکی رو دوست داشته باشه و خواهان او باشه ، اگه عاشق یکی باشه همیشه تو ذهنش اینه خدایا ! الان محبوب من کجاست ؟ خدایا ! دلبر من کجاست ؟ نکنه تو سختی باشه ؟ کاش پیشش بودم ! آی مردم اصرار کنید هی از خدا بپرسید خدایا امام من کو ؟ امامم کجاست؟ شاید الان کنار ضریح شش گوشه ی جدش حسین (ع) باشه ، شاید الان مدینه باشه ، شاید الان در قبرستان بقیع کنار قبور ائمه بقیع (ع) باشه ، شایدالان توی کوچه ی بنی هاشم داره برای مادرش زهــرا (س)گریه میکنه ، شاید الان کنار خانه خداست، شاید هم کاظمین شاید هم سامراست ! شاید هم یه گوشه این عالم دست به دعا برداشته داره برای بخشش گناهان من ، التماس خدا رو میکنه و اشک می ریزه !                                           میخوای بهت بگم چجوری باید از خدا سؤال کنی که آقام کجاست ؟ باید مثل بچه های حسین (ع) انتظار بکشی !وقتی عموشون عباس (ع) رفت و دیگه برنگشت وقتی دیدند باباشون حسین(ع) از کنار علقمه اومد و حرف نمیزنه صدا زدنـد : « این عمی العباس ؟» بابا ! عمو عباس کجاست ؟ ما دیگه تشنه نیستیم ما عمو عباسو میخواهیم ! ما دیگه آب نمیخواهیم ! خــدایـا ! منم فقط آقامو میخوام ! اگه میگم آقام کجاست نه برای اینکه حاجتمو برآورده کنه نه بخدا فقط آقا و اربابمو میخوام فقط خودشو میخوام، خوشنودی و رضایت صاحبمو میخوام ، سلامتی اربابمو میخوام ، هر چه دارم فدای امام زمانم ! أین بقیة الله.

گریزشماره هفت، دعای ندبه

این الطالب بدم المقتول بکربلاء

کجاست اون آقایی که قراره بیاد انتقام خون جدش حسینو بگیره ؟ آی مردم آیا میدونید این جمله چه زمانی تو آسمون نقش بست ؟ میدونید از کی ورد زبان ملائکه شد ؟ بگم یا نه ؟ آ ی بمیرم! همون لحظه ای که شمر با چشمان غضبناک و خنجر به دست ، وارد گودال قتلگاه شد ! همون موقعی که دیگه حسین ما چشماش آسمون رو تار می دید ! همون موقعی که دیگه حسین (ع) از شدت تشنگی و گرسنگی دیگه نای ایستادن نداشت ! همون موقعی که حسین (ع) پسر فاطمه (س) آن عرش ، ازاسب بر زمین افتاد ! همون موقعی که لشکر دشمن وقتی دید شمر روی سینه ی حسین (ع) نشسته شروع به هلهله و رقص و پایکوبی کرد ! آی بمیرم همون لحظه ای که ذوالجناح بدون حسین (ع) اومد جلوی خیمه زینب (س) ! زینب (س) و بچه های حسین(ع) همه به سر زنان به سمت قتلگاه دویدند! همون لحظه ای که چشمان گریان دختر سه ساله حسین (ع) از بالای بلندی داره می بینه باباشو محاصره کردند! همون لحظه ای که جلوی چــشـم بچه های حسین (ع) کسی به باباشون رحم نمیکنه یکی با نیزه میزنه ، یکی با سنگ میزنه ، یکی با شمشیر میزنه ! همون لحظه ای که جلوی چشم دختر ، بابا داره دست وپا میزنه ، همون لحظه ای که جلوی چشم خواهر، برادر داره پاهاشو به زمین میکشه ! زمین و زمان به هم ریخت، ملائک وضعشون در آسمان بهم ریخت ، خدایا چرا کاری نمیکنی ؟ دارند حسینتو میکشند، دارند پسر فاطمه (س) رو می کشند، دارند جلوی چشم زن وبچه وخواهر ، سر از بدن حسین زهــرا (ع) جدا میکنند دارند جلوی چشم مادر، فرزندش رو ذبح میکنند ! اینجا خدا برای اینکه اهل آسمون رو آروم کنه ، برای اینکه ملائک شیون نکنند چهره ی دلربای مهدی فاطمه (ع) رو به اهل عالم نشون داد! غصه نخورید ملائکه من ! یه روز پسرش مهدی (ع) رو میفرستم بیاید، یه روزی میشه که مهدی فاطمه (ع) میاد انتقام خون حسینو میگیره ! اینقدر ضجه نزنید ! آروم باشید ! بذارید حسین (ع) راحت جان بده ! بذارید بچه های حسین (ع) کتک بخورند ! بذارید زینب رو اسیر کنند ! بذارید غل و زنجیر به پای امام سجاد (ع) ببندند، بذارید سر از تن عباس (ع) و علی اکبر (ع) جدا کنند! بذارید خیمه ها رو آتش بزنند! اشکال نداره دنیا که تموم نشده صبر کنید تا مهدی من بیاد ! اینقدر بی تابی نکنید، میدونم سخته ، میدونم جلوی چشم زینب (س) سر از بدن حسین (ع) جدا کردن خیلی سخته ، صبر کنید خودم میدونم تو دل بچه های حسین (ع) چی میگذره ، خودم میدونم تو دل رقیه چی میگذره ! باشه حتما" مهدی (ع) رو میفرستم !آقای من پس چرا نمیای آقا ؟ دق کردیم تو رو عمه ات زینب (س) قسمت میدم بیـــا !

گریزشماره هشت،دعای ندبه

وابـن فاطمة الکبری.

یــابـن الحســن ! تو پسر همون خانمی هستی که پشت در صدا زد وامحمداه!  تو پسر همون فاطمه ای هستی که برای دفاع از علی (ع) سیلی به صورتش زدند! تو پسر همون خانمی هستی که امام صادق (ع) فرمود: وقتی نفس می کشید خون از سینه اش خارج می شد ! تو پسر همون مادری هستی که تو گودال قتلگاه صدا میزد : غریب مادر حسین!                              آقا جان ! بخاطر مادر دل شکسته ات بیا ! بخاطر مادر پهلو شکسته ات هم که شده زودتر بیا! ببین چجور مادرت داره میان شعله های آتش ناله میزنه تو رو خدا بیا ! ببین چجور نامحرم با دستش محکم به صورت مادرت سیلی میزنه تو رو به اشک زینب(س) دیگه بیا ! ای پسر فاطمه ! ای پسر زهرا ! بخدا اگه زودتر بیایی دل مهربان مادرت شاد میشه ! میترسم اگه زودتر نیایی شیطان منو با خودش ببره ! نذار فراموشت کنم نذار از دست برم !

گریزشماره نه ،دعای کمیل

یابن السنن المشهورة.

خسته شدی ؟ از بس آقاتو صدا زدی صدات گرفت نه ؟ به به چقدر قشنگه ! بذار وقتی رفتی خونه ازت پرسیدند چرا صدات گرفته ؟ بگی امروز صبح جمعه آنقدر مهدی فاطمه (ع) رو صدا زدم که صدام گرفت! بذار روز قیامت وقتی نامه اعمالمون رو دستمون میدن اگه قرار شد ما رو جهنم ببرند ، اونجا فرشته مامور صدا بزنه : نه نبریدش جهنم ! صبرکنید یه چیزی تو نامه ی اعمالش هست که نجاتش میده ! آخه یه روز صبح جمعه اومد در خونه ی امام زمان (ع) آنقدر آقاشو صدا زد که صداش گرفت،آنقدر امام زمانشو صدا زد که نفسش برید ! نکنه خسته بشی ! اینقدر صداش بزن تا دلداه اش بشی ! اینقدر صداش بزن تا دلت بشکنه ! اینقدرصداش بزن تا خدا فرجش رو نزدیک کنه ! ولی آی مردم ! هر چه هم صداش زده باشید صداتون مثل صدای بچه های حسین (ع) نگرفته ! آنقدر العطش العطش کردند آنقدردر داغ پدر، ناله زدند که صداشون در نیومد! هنوز صدات مثل صدای زینب (س) نشده که عصر عاشورا ساعتها فریاد میزد و گریه میکرد! هنوز صدات مثل صدای خسته حسین (ع) نشده ! آی بمیرم یه وقت حسین (ع) دید دارند به خیمه هاش حمله می کنند ، صدا زد : اگه دین ندارید لااقل آزاد مرد باشید ولی کسی صداشو نشنید چون صدای حسین (ع) از شدت تشنگی و خستگی و گرسنگی در نمیومد ! تنها کسی که صداشو شنید همون کسی بود که روی سینه اش نشسته بود! گفت بذار کار حسینو تموم کنم نبینه که دارند به حرمش حمله میکنند! حالا دیدی هنوز باید آقاتوصدا بزنی آنقدر باید امام زمانتو صدا بزنی تا صدات مثل صدای حسینی که تو گودال قتلگاه افتاده بگیره ،       یابن السنن المشهوره...

گریزشماره ده ، دعای ندبه

 لیت شعری این استقرت بک النوی

کاش میدونستم الان کجایی ؟ کاش میدونستم الان کجای این عالمی ؟ یابن الحسن ! من که نمیدونم کجایی و گرنه با سر میومدم غلامیتو میکردم ، ولی تو علاوه براینکه میدونی من کجام میتونی به من سر بزنی ! اگه میشه این صبح جمعه یه سری به ما بزن ! بخدا ما غریبیم ! کسی که امام زمانشو نمی بینه غریبه ! کسی که صدای امام زمانش به گوشش نمیخوره غریبه ! کسی که خبری از امامش نداره غریبه ! کسی که تصویری از چهره ی آقاش تو ذهنش نیست غریبه بخدا ! کسی که دست امامش به سرش کشیده نشده غریبه ! کسی که هر وقت دلش هوای امام زمانش کرد ولی نتونه اونو ببینه غریبه! یابن الحسن امروز به ما شیعیان غریبت سری بزن !                                                                                                                  شنیدم صبح های جمعه شهدا دورت حلقه میزنند و از وجود شما فیض میبرند، مادر شهید جانعلی میرزایی میگه یک بار بخاطر مشکلی که برام پیش اومد نتونستم بعد از ظهرپنج شنبه سر قبر پسر شهیدم برم ، صبح جمعه برای خوندن فاتحه رفتم سر مزارش، شب پسرم اومد به خوابم گفت : مادر اگه این دفعه نتونستی شب جمعه سر مزازم بیایی ، صبح جمعه سر مزارم نیا، پرسیدم چرا ؟ گفت : آخه امروز صبح منو از یک فیض بزرگ محروم کردی، ما شهدا صبح های جمعه دور امام زمان (ع) حلقه میزنیم آقا برای ما درس اخلاق میگه ، وسط صحبت آقا ندا آمد: جانعلی میرزایی بلند شو مهمون داری مادرت اومده!                                                                                                                                                                      آی شهیدا تو رو به مهدی فاطمه (ع) قسمتون میدم شما بوی  امام زمان (ع) رو میدید امروز یه سری به مجلس ما بزنید! یه دستی به سر ما بکشید ! بذارید بوی امام زمان (ع) بگیریم بذارید وقتی رفتم خونه به من بگن کجا بودی که اینقدر بوی امام زمان (ع) رو گرفتی ؟ آی شهدا سلام ما رو به آقا مون برسونید، بگید که ما هم دل داریم ، درسته بد هستیم اما مگه بدها دل ندارند؟ درسته گنه کارم ، درسته بعضی مواقع دل امام زمانمو با گناهانم خون میکنم ولی بخدا از دست نفس خودم خسته شدم ، به امام زمانم بگید منو نجاتم بده ، نمیخوام ماسم منو در لیست کسانی که خون به دل امام زمان (ع) کردند بنویسند! آخه عاشقش هستم مگه نمی بینید چجور صداش میزنم ؟ مگه نمی بینید هر هفته صبح جمعه میام ناله میزنم میگم خدایا امام زمانم کجاست  ؟     مگه نمی بینید از دوری امام زمانم دارم دق میکنم؟ کاش یه بار می دیدمش ! آخه اگه ببینمش دلداده اش میشم ! اگه یه بار چشمان دلرباش رو ببینم دیگه رهاش نمی کنم ! اگه دلداده اش بشم آنقدر درد هجران می کشم تا جان بدم ! اگه ببینمش دیگه مال خودش میشم دیگه کسی حق نداره غیر از امام زمانم وارد دلم بشه !                                                                               یابن الحسن ! تو رو به فاطمه زهرا (س) امروز چنان کن که تو این دلم غوغایی بشه همش بگم یابن الحسن ! همش بگم آقا کجایی ؟ کاری کن آنقدر درد عشق تو را بکشم و بسوزم تا آخرش منو بخری ، آقا جان تو رو بخدا منو عاشق خودت کن! دیگه از این دنیا و خوشی ها و لذت هاش خسته شدم ! چی میشه دلداده ی تو بشم ! چی میشه فکر و ذهنم تو باشی ؟ بذار همه به من ایراد بگیرند، سرزنشم کنند که چرا اینقدر دم از امام زمان (ع) میزنی؟ چرا اینقدر افراط میکنی ؟ بذار مردم به خاطر عشق به تو منو ملامت کنند ، برای تو که کاری نداره اگه منو عاشق خودت کنی دل رئوف مادرت هم شاد میشه ! آخه یه دلداده به دلداده های پسرش اضافه میشه ! چقدر التماس کنم ؟ نذار همین جور از در خونه ات برم ، اینقدر داد میزنم ، اینقدر التماست میکنم ، اینقدر خودم رو در خونه ات به خاک میمالم ، اینقدر سر کویت می شینم ، اینقدر ضجه میزنم ، اینقدر چشم به راهت می نشینم تا به من رخ نشون بدی تا قبولم کنی، یابن الحسن تا منو عاشق خودت نکنی از در خونه ات نمیرم ! گجا رو دارم برم غیر از در خونه امام زمانم ؟ تو رو خدا منو بخر ! آدم خوبا که خوب هستند من بیچاره وبد رو بخر تا آدم بشم !                اگه منو بخری قول میدم نوکریتو کنم ، بهت قول میدم دیگه رهات نکنم آخه چه مولا و اربابی بهتر از تو ؟ جان مادرت نذار از در خونه ات جدا بشم ، منو کنار خودت نگه دار ، آقا جانم یه طناب و زنجیر به گردنم ببند هرکجا رفتی منو همم با خودت ببر، هر که پرسید این کیه بگو این یه دیوونه ایه که عاشق من شده ، منو رها نمیکنه، عشقش به اینه که کنار من باشه ، دلداده من شده، من امام زمان هم وقتی دیدم اینقدر به من علاقه پیدا کرده تصمیم گرفتم پیش خودم نگه اش دارم ، منم بهش علاقه پیدا کردم ، منم دوست دارم پیشش باشم ، یابن الحسن یابن الحسن..

گریزشماره یازده ،دعای ندبه

عزیزعلی ان اری الخلق و لا تری..

یابن الحسن میدونی چرا سخته بجای اینکه تو رو ببینم به مردم نگاه کنم ؟ میدونی چرا برام سخته که بجای اینکه چشمم به چهره ی دلربای تو بیفته هر روز باید غیر تو رو ببینم ؟ آخه میترسم چشمام به ندیدن تو عادت کنه ! آخه میترسم از بس تو رو نمی بینم از بس غیر تو رو می بینم کم کم میلم به دیدنت کم بشه ! نه ! خدا نکنه این اتفاق بیفته که اول بدبختیمه! خدا اون روز رو نیاره که دیدن تو برام مهم نباشه ! ای خدای مهدی ! شیعیان تو از بس ندیدن مهدی (ع) براشون طولانی شده باورشون نمیشه که بتونند مهدی تو رو ببیننند ! آخه چی میشه فقط یکبار ببینمش؟ یابن الحسن آقا جانم یه عمریه در سیل گناهان خودم غوطه ور هستم ، یه عمریه چشمانی که باید مخصوص دیدن چهره دلربای تو باشه با گناه آلوده کردم ، آقا جان یه عمریه تصمیم می گیرم و با خدا عهد می بندم که امام زمانی باشم ، بارها با امام زمانم عهد بستم که دیگه آدم خوبی بشم دیگه گناه نکنم ، منتظر واقعی باشم ، برای آقام سربازی کنم اما شیطان لذت یک گناهی رو به من بیچاره ضعیف النفس نشان داد، دوان دوان به سمت گناه دویدم ! وقتی بدبختی ها و معصیت هامو به یاد میارم وقتی عهد شکنی هامو به یاد میارم از غصه دق میکنم . ولی آقاجان امروز اومدم در خونه ات یه چیز بگم ، امروز اومدم بگم یه چیزی میخوام و اگه اون چیزو به من بدی دیگه بدبختی هام تموم میشه ، امروز اومدم بگم یه راه حلی برای غصه ها و بدبختیها و نجات خودم پیدا کردم ، فقط یه راه برای آدم شدن من وجود داره و اونم گره اش با دست خودت باز میشه ، آی مردم ! آی ندبه خونها ببینید درست میگم یا نه ؟ این راه حلی که من میگم حرف دل شما هم هست یا نه ؟ یابن الحسن ! اگه میخوای من آدم بشم که حتما" دل شما هم میخواد من بیچاره آدم بشم ، اگه دلت میخواد دل مادرم با آدم شدن من شاد بشه اگه دلت میخواد من بیچاره از آتش جهنم و گناهانم نجات پیدا کنم راهش اینه که بذاری من تهی دست و بینوا یک بار ، چهره یوسفی و دلربای تو روببینم ! تو رو خدا نگو نمیشه ! تو رو خدا بذار فقط یه بار هم که شده ببینمت! اینکه خواسته بزرگی نیست بخدا حاضرم حتی چند لحظه هم بیشتر طول نکشه ! چند ثانیه کوتاه بذار اون چهره زیبا و مست کننده تو رو ببینم ! اگه بذاری چهره و سیمای منور تو رو ببینم بهت قول میدم دیگه اصلا" میلی به گناه پیدا نکنم ! قول میدم اگه شیطان اومد وسوسه ام کنه با آوردن چهره دلربایت تو ذهنم ، دیوونه تو بشم ، مطمئنم که شیطان دیگه کاری به کارم نداره، آی مردم من که آقام رو ندیدم ولی میگن اگه فقط یکبار چهره شو ببینی دیگه آدم دنیایی نیستی ! اگه یک لحظه چشمان مهربانشو ببینی دیوونه اش میشی، دلداده او میشی، دیگه برات زندکی بدون امام زمونت معنا نداره ! دیگه خوشی برات معنا نداره دیگه سر به بیابون می زاری و یابن الحسن یابن الحسن ورد زبونت میشه.                                      ای پسر فاطمه ! بخدا راه نجاتم فقط همینه ! فقط اگه قرار شد من بیچاره یه بار ببینمت بذار صدای نازنینتو بشنوم! آخه میخوام با نقش صورت دلربا و صدا و نفس مسیحایت تا عمر دارم عاشقی کنم ! به فاطمه زهرا(س) قسمت میدم نذار دوباره از در خونه ات برم و فراموشت کنم! تو رو به رقیه یتیمی که آنقدر بابا بابا کرد تا بالاخره باباش اومد اونم با سر اومد قسمت میدم ! آخه منم یتیمم صاحب اختیار و ولی نعمتمو گم کردم ! امروز آنقدر صدات میزنم تا بیایی منو از زمین بلند کنی ، خودت منو بخری و با خودت ببری !

گریزشماره دوازده،دعای ندبه

الی متی احار فیک یا مولای

تا کی باید حیران و سرگردان تو باشم یابن الحسن ؟ فکر و ذهنم یاد تو شده ، آرام و قرار ندارم ، نگاه به ظاهر آرامم نکن دل تو دلم نیست ، حیرانتم ، سرگردانتم ! جمعه ها میاد و میره و من انتظارتو میکشم! مثل کسی که دلهره و دلشوره آمدن مسافر عزیزی رو داره منم منتظرم تا صبح جمعه بیاد و خبر اومدنتو به من بدن ! آخه تا کی باید جمعه ها بیاد و بره ؟ صبح های جمعه نشاط و امید آمدنت منو از خواب بیدار میکنه. اما وقتی غروب میشه یه غم سنگین و مرگبار روی دلم  می شینه مثل غمی که غروب عاشورا روی دل زینب (س) نشست ! آخه روز عاشورا خدا برای تسلی ملائک و اهل آسمون، چهره ی مهدی فاطمه (ع) رو به اونها نشون داد ولی غروب شد و یوسف زهرا (ع) نیومد ! آی مردم غمی که غروب جمعه روی دل شما شیعیان میشینه از جنس غمی است که تو کربلا روی دل زینب (س) نشست ولی این غم با غم دل زینب (س) یه فرق اساسی داره، وقتی غروب جمعه میشه و آقامون نمیاد و دلمون میگیره دیگه کسی نمیاد نمک رو زخممون بپاشه ، کسی نمیاد ما رو کتک بزنه ، کسی نمیاد خانه و کاشانه ما رو آتش بزنه ، کسی نمیاد اهل خونه ما رو به اسیر کنه ، امان از دل زینب ، چه خون شد دل زینب ! عصر عاشورا باید از کنار بدن بی سر برادر عبور کنه ، تا چند ساعت پیش برادرش سوار بر ذوالجناح بود کسی جرأت نداشت به حرم حسین (ع) نزدیک بشه ، اما حالا پیکر حسین (ع) در صحرای کربلا افتاده ، تازه از الان حیرانی و سرگردانی زینب (س) و بچه های حسین (ع) شروع میشه ،بچه های حسین (ع) تو این بیابونا حیران و سرگردان می دوند، رقیه (س) گریه کنان دنبال باباش میگرده ، الی متی احار فیک یا مولای!...

گریزشماره سیزده، دعای ندبه

هل من معین فاطیل معه العویل و البکاء 

آ ی مردم ! می دونید چجور باید برای اما م زمانتون گریه کنید ؟ می دونید چجور باید برای غیبت امامتون ناله بزنید؟ باید کنار هم بشینید با گریه به هم کمک کنید !                                 مثل بچه هایی که پدر یا مادر از دست داده اند دور هم می نشینند ، پا زمین میزنند ، پنجه به خاک می کشند، یکیشون که خسته شد دیگری شروع به شیون و ناله زدن میکنه وقتی خسته شد باز برادر یا خواهرش شروع به ضجه زدن میکنه ! امروز برای گریه کردن وناله زدن برای امام زمانتون ندای « هل من ناصر ینصرنی » سر بدید!                                                     آیا کسی هست بیاد من رو در ضجه زدن و ناله زدن و شیون کردن برای امام زمانم یاری کنه ؟ آخه نمیدونید چی شده ، امام زمانم خیلی وقته غایبه ! خیلی وقته دنبالش میگردم پیداش نمیکنم امام زمانم تنهاست ! امام زمانم یاور نداره ! آیا کسی هست بیاد کنار من بشینه مثل بچه های حسین (ع) گریه کنیم ؟  مثل اون موقعی که بچه های حسین (ع) و زینب (س) اومدند بالای تل زینبیه تماشاگر گودال قتلگاه شدند، مثل اون موقعی که شمر ، خنجر به دست اومد روی سینه خسته حسین (ع) نشست ، مثل اون موقعی که رقیه (س) داشت با چشمان کوچیکش به قتلگاه نگاه می کرد و فریاد می زد، مثل اون موقعی که بچه های حسین (ع) دیدند باباشون داره پاهاشو به خاک زمین میکشه ، زینب (س) به سر زنان میگه : وا محمداه ! وا علیا ! یکی بیاد به ناله و ضجه ی بچه های حسین (ع) و زینب (س) کمک کنه آخه حسینو کشتند !

گریزشماره چهارده ، دعای ندبه

هل الیک یابن احمد سبیل فتلقی.

یابن الحسن ! یعنی تو این عالم راهی هست که من از آن راه بیام تو رو ببینم ؟ یعنی راهی پیدا میشه که من بیام تو رو ملاقات کنم یا نه ؟ فقط کافیه به من بگن کجایی ! فقط کافیه به من بگن از فلان راه میتونم به آقام برسم ! بخدا از جان مایه میذارم تا به امام زمانم برسم! تا کی باید سوال کنم آیا راهی هست که تو رو ببینم یا نه ؟ کی میشه یه آدرسی از شما بدونم تا به ملاقات شما بیام ؟ آ ی مردم میخواهید یه آدرس بدم تا بتونید برید سراغ امام زمانتون ؟ میخواهید بگم کجا میتونید برید آقاتونو پیدا کنید؟                                                                                     یه آدرسی بلدم که قراره آقا یه روز بره اونجا، حتما" هم به اینجایی که آدرس میدم خواهد رفت ! خیالتون راحت باشه بگم کجاست ؟ حفظ کردن این آدرس آسونه ، بگم ؟ شهر مدینه محله بنی هاشم ، کوچه بنی هاشم ، انتهای کوچه منزل دختر رسول خدا فاطمه زهرا(س) نشونی منزل فاطمه هم اینه که درب آن سوخته است ، یه نشونی دیگه هم داره و اونم اینه که اگه قشنگ گوش بدی صدای یه خانمی رو میشنوی که پشت در داره صدا میزنه وا محمـــداه !                                                                                                                                          آی مردم ! اگه رفتید مدینه ازهرکس بپرسید که منزل فاطمه (س) رو میخوام به منزل فاطمه (س) اشاره میکنه میگه همونجا که همه جمع شدند دارند یه خانمی رو جلوی چشم دخترش وسط کوچه کتک میزنند منزل فاطمه (س) است! آی عاشقان امام زمان ! حتما" آقا یه روز میره کوچه بنی هاشم ! آخه شنیده یه روز تو کوچه همه جمع شدند هم در خانه مادرشو آتش زدند ، هم پهلوی مادرشو شکوندند، هم سیلی به صورتش زدند ، حسن وحسین و زینبش دارند می بینند که مادرشون از نامحرم داره کتک می خوره ، آی مردم بذارید بقیه اش رو نگم !                     بذارید مثل بچه های زهرا (س) که در شب تشییع جنازه مادرشون آستین به دهان گرفتند و صداشون در نیومد نتونستند داد بزنند ما هم دردمونو تو دلمون نگه داریم تا آقامون بیاد !              بقیه اش باشه برای روزی که مهدی فاطمه (س) میاد تو کوچه بنی هاشم برای مادرش عزاداری میکنه و انتقامشو میگیره ! یابن الحسن ! آقا جان ! دیدی یه راهی پیدا کردم تا تو رو ببینم پس  قرارمون مدینه ، کوچه بنی هاشم ، کناردر نیم سوخته ! منتظرت می مونم آقا !

گریزشماره پانزده ، دعای ندبه

متی ترانا و نـراک .

یابن الحسن کی میشه من و تو چشم در چشم هم بیندازیم و به هم نگاه کنیم ؟ یعنی میشه ؟ این جمله یک قسمتش خیلی برام سخت و سنگینه ! گفتنش آسونه ولی خیلی طاقت فرساست و اون هم نگاه من به نگاه توست، توانشو ندارم به نگاه تو چشم بندازم ، میمیرم ، همیشه از خدا خواستم که برای یک لحظه هم که شده تو رو ببینم ولی فکر اینکه وقتی  داری نگاهم میکنی و من بخوام چشم بندازم به چشمانت لرزه به تنم می اندازه ! اصلا" نمیدونم طاقت دارم به چشمان تو زل بزنم یا نه ؟                                                                                                     یابن الحسن ! میشه یه خواهش کنم ؟ میشه یه چیزی ازت بخوام ؟ اگه ممکنه وقتی چشمانم به چهره دلربای شما روشن شد بجای اینکه به چشمانت چشم بیندازم صورت روی زمین بذارم و شما کف پاهاتونو روی صورتم بذارید ؟ بذار همون پایین ، کف پاتو ببوسم ! بذار کف پاتو به چشمانم بمالم ! فکر اینکه بخوام چشم به چشمانت بیندازم دیوونه ام میکنه !                           همیشه به این فکر میکنم وقتی آقا داره نگام میکنه میتونم به چشماش نگاه کنم یا نه ؟ من فکر کنم حتی قسی ترین آدم هم اگه چشم به چشم امام زمانش بندازه آدم میشه ! یابن الحسن اجازه میدید یه چیزبگم ؟ معذرت میخوام این حرفو میزنم ولی من فکر کنم تو گودال قتلگاه ، شمر به چشمان حسین (ع) نگاه نکرد، فکر کنم شمر به چشمان حسین (ع) زل زده باشه ! خدا لعنتت کنه چجور تونستی با اون فاصله نزدیک تو چشمان حسین (ع) به حسین (ع) جسارت کنی ؟ چجور تونستی دست به خنجر ببری و ..؟ شاید هم بخاطر اینکه چشمش به چشمان حسین (ع) نیفته و از کارش منصرف نشه صورت حسین (ع) رو برگردوند و از قفا سر از بدن حسین (ع) جدا کرد !

گریزشماره شانزده ، دعای ندبه

 اترانا نحف بک و انت تام الملا.

یابن الحسن یعنی میشه یه روز دور تو حلقه بزنیم و پروانه وار دور تو بگردیم ؟ چقدر لذت بخشه دور امام زمانت بگردی و هر چه گفت با جان و دل بپذیری و اطاعت کنی !                     آقا بخدا این مردم رهات نمیکنند بیا تا به عالم نشون بدهند که ولایتمداری و عشق به امام یعنی چه ؟ آقا جان بذار این مردم رو معرفی کنم تا همه ملائکه بدونند اگه یه روز اومدی این مردم حاضرند از جان مایه بذارند  ،این مردم همان مردمی هستند که اگر تو کوچه بنی هاشم بودند نمیذاشتند مادرت سیلی بخوره ! نمیذاشتند با طناب دستان علی (ع) رو ببندند ! این مردم همان عاشقانی هستند که اگر تو کربلا بودند نمیذاشتند حسین (ع) رو به قتلگاه ببرند ، نمیذاشتند کسی به زینب (س) تازیانه بزنه ! نمیذاشتند بچه های حسین (ع) رو کتک بزنند ! میخوای بازم این مردم رو معرفی کنم ؟ این مردم همان کسانی هستند که کینه ونفرت دشمنان اهل بیت (ع) تو قلبشون موج میزنه ! فقط کافیه تو بیایی ، دورت حلقه میزنند تا به کوفیان نشان بدهند که چجور باید دور امام خود چرخید تا به مردم مدینه ثابت کنند و نشون بدهند که چطور باید از حریم ولایت دفاع کرد ، تا به عالمیان ثابت کنند که چگونه باید از امام خود محافظت کرد مگه میذاریم کسی نگاه چپ به آقامون کنه ! مگه میذاریم کسی ازش اطاعت نکنه ! آنقدر در رکابش فداکاری میکنیم تا جان خود رونثارش کنیم !

گریزشماره هفده ،دعای ندبه

 فبلغه منا تحیة و سلاما.

خدایا ! همین الان در این صبح جمعه ، سلام و تحیت ما رو در پاکتی از نور توسط ملائک خودت به دست مهدی (ع) برسان ! سلام ما رو به آقامون برسون! آی ملائک به آقامون بگید که   دلتنگش هستیم ، بگید که دلمون براش یه ذره شده ، بگید که فلانی التماس دعا داره ! آی مردم  ! آی ندبه خونها سلامتون به امام زمان (ع) دائمی باشه ! هر روز صبح که از خواب بیدار میشید اول روز به آقا سلام کنید ! روزتون رو با سلام دادن به ارباب شروع کنید !                                                                                                                                       بخدا این سلام ها جواب داره یه روز به دردت میخوره ، اگه روزی آقا ظهور کرد و ما نبودیم ، خدا ملک خودشو میفرسته بالای سرمون میگه فلانی ! بلند شو از قبر بیرون بیا ! آقات ظهور کرده ، مگه نمیخواستی در رکابش باشی ؟ مگه نمیخواستی براش سربازی کنی ؟ مگه انتظارشو نمی کشیدی ؟ مگه همیشه صداش نمیزدی ؟ مگه هرهفته صبح جمعه نمی اومدی برای غریبی آقات گریه میکردی ؟ حالا بلند شو بیا ! آقا منتظرته ! به به چقدر قشنگه آدمو از قبر بیرون بکشند تا برای امام زمانش سربازی کنه ! اینجاست که حضوری خدمت آقا میرسیم سلام میدیم و کفن پوش حاضریم جانمونو براش نثار کنیم  !

+

نوشته شده در دوشنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۹۵ ساعت 10:4 توسط طاهر  |