معنی نافله به فارسی
نویسنده : معین | زمان انتشار : 06 آذر 1399 ساعت 16:51
متن اصلی | معنی |
---|---|
نَافِلَة [عمومی] | نَافِلَة : ج نَوَافِل: عبادتى كه بر مؤمنان واجب نباشد، نوه، غنيمت، عطا و بخشش. |
نَفَل [عمومی] | نَفَل : ج نِفَال و أَنْفَال: غنيمت، هبه، كثرت و زيادت - ن: نام گياهى است سالانه كه برگهاى آن سه گوش از رسته (القَطانيات) است، داراى گلهاى سفيد يا سرخ و يا زرد و خوش بو، خوراك دام و ستور بويژه اسب است. گلهاى آن داراى مواد قندى است كه زنبور عسل از آن استفاده مى كند. |
نَوْفَل [عمومی] | نَوْفَل : ج نَوْفَلون [نفل]: مرد سخاوتمند، بخشش، دريا، جوان زيبا - (ح): كفتار نر. |
انْتَفَلَ [عمومی] | انْتَفَلَ : انتِفالًا [نفل]: سوگند خورد، نمازهاى نافله بجاى آورد، پوزش خواست - الشي ءَ من فلانٍ: آن چيز را از فلانى خواست - مِنَ الأَمْرِ او الكَلَامِ: از آن امر يا كار بيزارى جست - مِن الْقَومِ: يارى و كمك آن قوم را نپذيرفت. |
أَنْفَلَ [عمومی] | أَنْفَلَ : إنْفَالًا [نفل] هُ النفَلَ: غنيمت را به او داد - لهُ: براى او سوگند خورد، قسم ياد كرد. |
متن اصلی | معنی |
---|---|
نَفَّلَ [عمومی] | نَفَّلَ : تَنْفِيلًا [نفل] هُ: بيش از سهمى كه استحقاق داشت به او اعطا نمود، او را سوگند داد، - هُ النَّفَلَ: به او بخشيد و عطا كرد - عَنْ فُلان: بجاى او پرداخت. |
تَنَفَّلَ [عمومی] | تَنَفَّلَ : تَنَفُّلًا [نفل]: نماز نافله خواند - على اصْحَابِهِ: بيش از ياران خود غنيمت گرفت - مِنْهُ الشّي ءَ: آن چيز را از او خواست. |
نَفَلَة [عمومی] | نَفَلَة : (ن): واحد (النَّفَل) است. |
نَفْتَالِين [عمومی] | نَفْتَالِين : (ك): نفتالين. |
نُفَل [عمومی] | نُفَل : سه شب از ماه قمرى كه پس از (الغُرَر) آيد. و (الغُرَر) عبارت از سه شب اول هر ماه است. |
نَفْل [عمومی] | نَفْل : كار خيرى كه انجام آن واجب نباشد، عمال حسنه و مستحب. |
نَفَلَ [عمومی] | نَفَلَ : نَفْلًا: سوگند ياد كرد - الرجُلَ : به آن شخص نيكى و در راه رضاى خدا كمك كرد - القائدُ الجندَ: فرمانده غنيمت بدست آمده را براى سربازان تعيين كرد - الرجُلَ عن نَسَبهِ: او را از نسبى كه داشت نفى نمود. |
انْفَلَّ [عمومی] | انْفَلَّ : انْفِلَالًا [فلّ] السيفُ: شمشير شكاف برداشت - القَوْمُ: آن قوم شكست خوردند و گريختند. |
نبات النفل [عمومی] | نبات النفل : رنگ سبز شبدري , شبدر ايرلندي |
منفلة [عمومی] | منفلة : ناپرهيزکار |
مثال متنی: نافلة متن ترجمه شده
آلمانهاي زيادي تو نيوويل هستن
سيدى الكثير منهم في نيوفيلي
عنوان فرعی
نویل,اینجا جا هست,بیا
نيفيل هناك متسع هنا.
عنوان فرعی
این قضيه نویل چیه
تحرك ماذا هناك حول نيوفيل
عنوان فرعی
نويل، خيلي متأسفم پتريفيكوس توتالوس
سأقاومكم نيفل، آسفة بخصوص هذا
عنوان فرعی
قربان، آلمانها در نيوويل هستند
سيدى هناك ألمان يتمركزون في نيوفيلي
عنوان فرعی
ما داريم نه، من نميگذارم
كلا، اسمع يا نيفل لا
عنوان فرعی
باورم نميشه نويل الان 6 سالشه
أصدق أن نيفيل بلغ السادسة
عنوان فرعی